معمولی، جامع، متداول، عام، عمومی، همگانی، قابل تعمیم، کلی، همگان
universal(صفت)
جامع، عمومی، همگانی، عالمگیر، جهانی، کلی، فراگیر، مشتق از دنیا
plenary(صفت)
کامل، جامع، شامل تمام اعضاء
encyclopaedic(صفت)
جامع، دایره المعارفی
spacious(صفت)
وسیع، جامع، مفصل، فراخ، گشاد، جادار، فضادار
catholic(صفت)
جامع، بلند نظر، ازاده
encyclopedic(صفت)
جامع، دایره المعارفی
self-contained(صفت)
جامع، خود دار، با حوصله، تودار، برون بی نیاز
self-inclusive(صفت)
جامع، شامل
پیشنهاد کاربران
همه گیر، همه گیرانه، همگانی، فراگیر، فراگیرانه
یکجا
exhaustive
overarching
فراگیر
extensively
پرشمول
All - embracing
مستوفی
دربرگیرنده ( در کنار برابر �فراگیر� یاد شده در بالا و کم و بیش در همان تراز )
همگانی
درست این که واژه ی جامع از جمع در پارسی میآید و ریشه اش عربی نیست ولی خود لغت جامع عربیشده هست!
پهناور
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اوپمَند ( اوپ از سنسکریت: اوپَدهی= جمع + «مند» ) چیوانمند ( چیوان از اوستایی: چینوَنت= جمع + «مند» ) بومَن وَر ( بومَن از سنسکریت: بْهومَن= جمع + «ور» ) باهوتمَنند ( باهوت از سنسکریت: باهوتْوَ= جمع + «مند» )