جام

/jAm/

    cup
    corolla
    beaker
    bowl
    glass
    pane
    water glass

فارسی به انگلیسی

جام انداز
glazier

جام اندازی
glazing

جام باده
chalice

جام پایه دار
goblet

جام پیروزی
cup

جام سان
bowl

جام شراب
goblet

جام شراب دارای چند دسته
loving cup

جام شراب دارای دو دسته
loving cup

جام شراب مقدس
chalice

جام گل
corolla

جام مقدس
grail, holy grail

مترادف ها

beaker (اسم)
پیاله، جام، ظرف کیمیاگری، لیوان ازمایشگاه

cup (اسم)
پیاله، جام، حجامت، فنجان، ساغر، گلدان جایزه مسابقات

bowl (اسم)
طاس، پیاله، جام، کاسه، قدح، کاسه رهنما

chalice (اسم)
پیاله، جام، کاسه، فنجان، جام باده، در عشاء ربانی

grail (اسم)
جام، دوری، جام شراب، هدف نهایی

goblet (اسم)
جام، قطعه، قطره، ساغر، گیلاس شراب

glass (اسم)
جام، شیشه، گیلاس، ابگینه، لیوان، استکان، شیشه الات، ایینه، شیشه دوربین، شیشه ذره بین، الت شیشه ای

envelope (اسم)
پوشش، جام، لفاف، پاکت، پاکت نامه، حلقهء گلبرگ

cupel (اسم)
جام، قال، بوته قالگری

پیشنهاد کاربران

واژه جام از فارسی میانه ( ǰām، �شیشه� ) . مربوط به اوستایی 𐬫𐬀𐬨𐬀 ( یاما، �شیشه� ) .
منابع ها. لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی به پهلوی
واژگان مترادف و متضاد
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی

فرس جم به اسب تازه نفس معنی شده در حالی که فرس مرکب است و فارس بر وزن فاعل مرکب سوار .
شاخ مرکب شکل ابتدایی و سپس جام .
جام به معمای شیشه در استانبولی کاربرد دارد . به شیشه جام گفته می شود

...
[مشاهده متن کامل]

نی درش معمور و نی سقف و نه بام
نه در آن بهر ضیائی هیچ جام.
جام. ( اِ ) به اصطلاح کاسه گران هفت تا را گویند از عالم تقوز که در ترکی نه تاست و در هندی کوری بیست تا :
برسم کاسه گرم باده میدهد ساقی
که پیش همت او چند کاسه یک جام است.
اثیر ( از آنندراج ) .

باز هم می گویم جام صد درصد پارسی است.
واژه جام
معادل ابجد 44
تعداد حروف 3
تلفظ jām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: ĵām]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی jAm
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
واژه جام کاملا پارسی است چون در عربی می شود کوب در ترکی می شود bardak این واژه یعنی جام صد درصد پارسی است.
پیمانه
کؤوس . [ک ُ ئو ] ( ع اِ ) ج ِ کأس . ( ترجمان القرآن ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . جامها. پیاله ها : از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پریچهرگان خوش اندام . . . ( جهانگشای جوینی ) .
آوند شراب
ظرف در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
ادم برجسته که همیشه موفقیت کسب کرده و جام زندگی را بدست اورده
پیاله
قفل کردن موتور وسایل نقلیه به صورت ناگهانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس