جالینوس

/jAlinus/

    galen

پیشنهاد کاربران

جالینوس از جولیدن ایجاد گردیده کسی که فلسفه زندگی رو درک نموده و جولانی در عالم علم و جالیزار عشق داشته است.
سلامه مُلّاع به سبک مینایی؛
بوی جوی جویندگان از جولیان آید همی
جولیانِ جَوّال و پرجَلیل،
...
[مشاهده متن کامل]

با مَجالی از صبر جمیل
با جولانی در جالیزار عشق
با جلوه ای پُرجلالُ پُر بَصر
از جالینوس و جولیان های جمیل
جولیان را مولیان در راهبریست
جولیان آب حیات است بر دانه ها از مولیان
شکوفه ها را در شکفتن از شکاف دانه ها
کشف طوطی ازچشم حیات است در خانه ها
دانه های دانا از حکمت جبر و اختیار حق تعالی
با خیر و جبران های فراوان از مرام حق تعالی
در صراط خیرالعمل با جنگی جمل
دانه های رادان، دینام بِبایَد
در خیل مریدان بهر کسب مرهمی
دانه اگر دانا شود، دانا اگر دینام شود
دین را تمدن، بِشکُفتَنَش،
بِشکفتنش، بِشکُفتن لب از خداست بر مولیان
دانه اگر دانا شود
دانا اگر دینام شود
دینام اگر دین درک شود
دین را تمدن، علم را عمل، مَعالی بهر ما
بوس است و نوشی بر مولیان
عشق است و عیشی بر عیسی یان
تمدن را حیات است بر موسیان
سراج الدین صاحب چراغ مهربان
خلایق را خندان است از دل و جان
مولیانِ عالم را، مالامال مال از مخزن علم است همی
مخزن علمند و بحری از علوم از برای جولیان
صائقند، با سَبْک و سیاق در هر سَویق
صائقی مسجد الاقصی، با سوق سوغاتی سَویق
صائقند چون صائقه
در اقصی نقاط این آب و خاک
در رخ خوبان، نور است و میناست،
آب حیات را، در کلاهی پُر تَتَر
اندرون حُجب آب را حیاتی مُستَتَر
پهن است و پنهان، چون پهناوری در هر بدن
حاصلش خرما از حُرم پختن در رطب
جلوه ی حق را آب حیات است میان اندر میان
حق را، آیینه ی گیتی نما کیان اندر کیان
صورت حق را به چشم سر بیین گر حرمت شناس و مَحرمی
عَلّامه ی پُر مُریدِ، صاحبْ لَعل مالُ مَحرمی
از اکمل الاکمال در پی کسب درهمی
درهمی از دینار آردینان صاحب مَرهمی
مَرهمی را از برای مَحرمی
مرهمی از مَهرامِ مِهربانِ با مرام و با کمال
مهرام با کمالِ خوش مرامِ صاحب قنوت
قنوتش دست قنات است در مُقَنّی از آسمان
مُقَنّی را رازیست با نیازی از مُنعِم صاحب نِعَم
صاحب نِعَم در نَعَمْ گفتن ها و آری گفتن های بنده نواز
زین معنی و معنا بهر نعمت از مُنعم صاحب نِعم
حَفنه ای از نَفحه ی پر نفع و نعمت با نَعَم
ناز است و نیازها در نماز،
دل هست و دلبری ها در نماز
آریامهر بنده نواز
مَحرم آری یار ماست از اروند جان
محرم آری یار ماست این مهرام مهربان
از مرام مولا علی، مهر را رام است و بان
این پهلوان پَهلَوی در پَهلوی ما
در پهلوی ماست چون کُلکی شکر دار از برای هر شاکری
در پهلوی ماست چون بحری گوهردار از برای هر چاکری
مسطوران عالم را، لبالب، رمز و اسطرلاب است
مستتر زین صراط و زین مرام و زین معرفت
زنجیر و انجیر از انگبین، از شهد گوارای کلام
استوانه، بلوری از جنس شیشه
شهد و انگبین جاری زریشه
فصل ها، مُفَصّل یا به تفصیل
وصل فصل ها را در مَفصلش
سلیبی وار با رباط مفصلی
استخوان ها را چون صامتی
آب و گوشت و گل را مُصَوِّتی
کلامی اِنجیل و دل اَنگیز از کلام الله مجید،
دل انگان بهر موسی کلیم
کلیم!، عیش و نوشی از طوطیا،
سرچشمه ی الله اکبر را حَسین
کَلیمان!، میرغلامان و پیرغلامان
هفت دریا را شبنمی ست از مخزن الاسرار از دریای حسین
حُسین مولای مولیان،
تاج مَلمَل را جلوه ی حق است بر مولیان
مولیان عالم را، از مخزن علم
عِلمُ الله أعلم را از برای مهر علیم
در ملک سبحان الله أَکمل را جمیل

جالینوس
فیلسوف، جراح و پزشک روم باستان
با گلینوش اشتباه نشود.
جالینوس ( در یونانی: Γαληνός، گالینوس، لاتین: ‎Claudius Galenus‏ ) ( ۱۲۹–۲۰۰م ) از پزشکان یونان باستان بود. دیدگاه های او بیش از هزار سال دیدگاه چیره در پزشکی اروپا بود.
جالینوس عرب لقب یکی از مشاهیر علوم ایران است/محمد بن زکریا رازی
جالینوس
جالینوس1، پزشک، فیلسوف، منطق دان و عالم بلاغت یونانی. وی بزرگ ترین پزشک دوران متأخر باستان، و در کنار افلاطون، ارسطو، اقلیدس، ارشمیدس، بقراط، و بطلمیوس، یکی از مهم ترین و اثرگذار ترین چهره های علمی و فلسفی دوران باستان است که آثار او قرنها در جهان اسلام و اروپا اساس آموزش و عمل پزشکی بود.
...
[مشاهده متن کامل]

1. Galenos ( Galen ) 2. Pergamum 3. Nicon 4. Ancient…
زندگی: بسیاری از آگاهیهای ما درباره زندگی و آثار جالینوس از طریق منابع اسلامی است. وی در اوت یا سپتامبر 129م در شهر پرگاموم2 یا پرگـاموس ــ که در متون اسلامی به صورت فرغامس ( ابن فاتک، 289 ) یا برغاموس ( ابن عبری، 122 ) یا برغمس ( صاعد، 178 ) یا برغمش ( ابن جلجل، 41؛ برای ضبط های دیگر، نک: سید، 44، حاشیه 2 ) ضبط شده است ــ در آسیای صغیر، در غرب ترکیه امروزی، به دنیا آمد. پدرش نیکون3 معماری مشهور و ثروتمند بود که مانند بیشتر معماران آن زمان گذشته از معماری، در هندسه و نجوم نیز دست داشت ( نوتن، پزشکی. . . 4"، 216؛ رازی، الشکوک، 57 ) . نیکون یونانی نژاد و یونانی زبان، اما شهروند روم بود و پسرش جالینوس نیز به احتمال قوی شهروند روم بود، هرچند در هیچ یک از آثارش به این موضوع تصریح نکرده است ( نوتن، همان، 217 ) .
زندگی نامه نویسان از علاقه جالینوس از اوان کودکی به علم سخن گفته اند و حتى نقل کرده اند که در راه مدرسه از بازی با کودکان دیگر سر باز می زد و وقتش را به مرور درسهایش می گذراند ( ابن فاتک، 290؛ روزنتال، 34 ) . پدرش در تربیت او نهایت اهتمام را داشت ( ابن فاتک، 289 ) و چون در آن زمان پرگاموم یکی از مراکز بزرگ فرهنگی و فکری و اقتصادی امپراتوری روم بود، جالینوس از 14 سالگی پس از آموختن هندسه و نجوم، نزد فیلسوفان رواقی و افلاطونـی ــ که برای استفاده از کتابخانه بزرگ آن شهـر به آنجـا مـی آمـدند ــ به آموختن فلسفه پرداخت. گفته اند که او در 17 سالگی ــ در پـی خوابـی که پدرش دیـد ــ تحصیـل فلسفه را به قصد آموختن پزشکی رها کرد، با این حال، در همه عمر به فلسفه علاقه مند بود و این علاقه نه تنها سبب شد که آثاری نیز در فلسفه و منطق پدید بیاورد، که از آراء بدیع فلسفی و منطقی خالی نیست، بلکه آثار پزشکی او نیز از مسائل فلسفی، به ویژه از مباحث مربوط به روش شناسی، سرشار است. همچنین تأثیر آموزش جامع فلسفـی او را ــ که خود وی بارها بر آن تأکید می کند ( نوتن، همان، 218 ) ــ می توان در تأکید او بر اهمیت استدلال و منطق در کار پزشکی، تمایل او به بنا کردنِ نظریه پزشکی بر پایه های استوار فلسفی ( از جمله نظریه عناصر و اخلاط ) ، اصرار او به اینکه تعالیم پزشکان و فیلسوفان بزرگ ( به ویژه بقراط و افلاطون ) با هم سازگارند، و نیز نظر او در این باره که پزشک خوب باید فیلسوف باشد، دید.
جالینوس پس از مرگ پدرش در 148 یا 149م ( ابن ابی اصیبعه، 1/ 83، به نقل از کتاب کیموس جالینوس ) ، زادگاه خود را ترک گفت و چند سالی در ازمیر ( سمرنا، همو، 1/ 84 ) و کُرینت1 ( قورنتوس، همانجا ) و اسکندریه تحصیل کرد. جزئیات تحصیل او در این 3 شهر معلوم نیست، اما ظاهراً بیشتر استادان او پزشکانی بودند که خود را پیرو بقراط می دانستند و پزشکی را از راه مطالعه آثار پزشکان دیگر یا شاگردی نزد ایشان آموخته بودند و به کالبدشناسی نیز علاقه داشتند ( نوتن، همان، 317؛ درباره استادان او در ازمیر و کرینت، نک: روکا، 243؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا ) .
اقامت جالینوس در اسکندریه، از 153 تا 157م، در آموزش پزشکی او بسیار مؤثر بود، و هر چند خود او از هوای آن شهر و سطح آموزش آن شکایت می کند، اما خلاصه ای در 4 مقاله که از کتاب 20 مقاله ایِ یکی از استادان اسکندرانی خود به نام مارینوس در تشریح فراهم آورد، بر این تأثیر گواهی می دهد ( روکا، 244 ) . این مارینوس شاید همان "ارمینوس الرومی" باشد که ابن ندیم ( ص348 ) ، و ابن فاتک ( همانجا، با ضبط "ارمینس" ) ، از او به عنوان استاد جالینوس نام می برند. حنین نیز از اختصار کتاب مارینس فی التشریح در 4 مقاله نام می برد ( ص 23؛ نیز نک: ابن ابی اصیبعه، 1/94 ) و می گوید که این کتاب را ندیده و اثری از آن نیافته است. با این حال، بخشهایی از اصل یونانی این کتاب در دست است که با نام "قطعه هایی از کتاب کالبدشناسی مارینوس2" منتشر شده است ( پیشو، I/71 ) . همچنین او در مدت اقامت طولانی خود در اسکندریه فرصت یافت تا با دریانوردانی که از سرزمینهای اطراف مدیترانه می آمدند، گفت و گو کند و از این راه بر اطلاعات خود درباره گیاهان نادر و کانیهای این سرزمینها بیفزاید ( نوتن، همانجا ) . نیز نوشته اند که برای مشاهده برخی از داروهای معدنی به قبرس و برخی از جزایر یونان سفر کرد ( ابن فاتک، همانجا؛ ابن ابی اصیبعه، 1/82 ) . دیدار او با بطلمیوس ( ه‍ م ) که مسعودی از آن یاد کرده است ( ص 129 ) ، و با توجه به زمان زندگی این دو تن محتمل می نماید، احتمالاً در اسکندریه صورت گرفته است. جالینوس در 157م به زادگاه خود بازگشت و پزشک مدرسه گلادیاتورهای آن شهر شد. تجاربی که او در این سمت کسب کرد، احتمالاً معرفت او را از کالبدشناسی وسعت داد. همچنین وی در این دوران تجاربی درباره رژیمهای غذایی مناسب برای درمان گلادیاتورهایی که زنده از پیکار باز می گشتند و نیز غذاهای مناسب برای افزودن بر توان بدنی ایشان کسب کرد ( همانجا ) .
1. Corinth 2. Excerpta ex libris anatomicis Marini.
جالینوس در پی بروز ناآرامیهایی در پرگاموم، آن شهر را در 161م ترک کرد و بعد از سفری در شرق مدیترانه ــ که ضمن آن پژوهشهایی درباره گیاهان داروییِ مناطقی چون قبرس و فلسطیـن انجـام داد ــ در تابستان 162م به رم رسید و جز در میان سالهای 166 - 169م که برای در امان ماندن از طاعون و شاید هم از دسیسه های پزشکان دیگر روم را ترک گفت، و سفری به پرگاموم در حدود سال 190م ( نوتن، همان، 225 ) بقیه عمر خود را در آن شهر گذراند‍؛ هرچند برخی گفته اند که در اواخر عمر به پرگاموم بازگشت و در همان جا در گذشت ( پیشو، I/12 ) .
تاریخ دقیق م . . .

بپرس