جاشو: [ به زبان عامیانه ] کارگرکشتی، ملاح، جاشوان جمع، کسی که در کشتی کار می کند کارگر کشتی .
( ( تمام جاشوا و ماهیگیرا و شوفرا و مزوریهای "جبری" و "ظلم آباد" جمع شدن این بچه رو تو دل زیور انداختن. با تمام عربای جزیره. هر بند انگشتش یکی ساخته. هر دونه ی موی سرش یکی ساخته. منم توش شریکم. ) ) ( صادق چوبک، چرا دریا توفانی شده بود. )
... [مشاهده متن کامل]