جاسوسی

/jAsusi/

    espionage
    spying

فارسی به انگلیسی

جاسوسی کردن
espy, rat, scout, fink, to spy

مترادف ها

intelligence (اسم)
اگاهی، فراست، زیرکی، ذکاوت، فهم، هوش، خرد، جاسوسی، بینش، روح پاک یا دانشمند

espial (اسم)
دیدبانی، جاسوسی

espionage (اسم)
جاسوسی، خبر گیری

پیشنهاد کاربران

باسلام من تد وینتر هستم 23ساله می خوام به شما مخفی اطلاعات بیارم محرمانه بالباس شخصی محلی بازبان فارسی 09911409423 تد وینتر هستم قد بلند دراز 180 کونگ فو کار بدنسازی تکواندو کار کمر زرد دارم ورزشکارم دیپلومات معدل 13نیم 1صدم سی آی ای مخفی

بپرس