جاسوسی

/jAsusi/

    espionage
    spying

فارسی به انگلیسی

جاسوسی کردن
espy, rat, scout, fink, to spy

مترادف ها

intelligence (اسم)
اگاهی، فراست، زیرکی، ذکاوت، فهم، هوش، خرد، جاسوسی، بینش، روح پاک یا دانشمند

espial (اسم)
دیدبانی، جاسوسی

espionage (اسم)
جاسوسی، خبر گیری

پیشنهاد کاربران

بپرس