جا زدن


    backtrack
    cop-out
    fake
    to fake
    to adulterate
    represent

فارسی به انگلیسی

جا زدن خود
quackery

مترادف ها

fake (فعل)
وانمود کردن، ساختن، پیچیدن، حلقه کردن، جا زدن

foist (فعل)
جا زدن، بقالب زدن، چیزی را بجای دیگری جا زدن

پیشنهاد کاربران

disguised as
✍️ chicken out
از پای نشستن: باز ماندن، تسلیم شدن.
( ( همان زمان میان طلب در بستم و از پای ننشستم، . . ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱ ) .
بازماندن از کاری ؛ منصرف شدن از آن. دست کشیدن از آن :
نشاید بماندن از اینکار باز
که پیش است بسیار رنج دراز.
فردوسی.
معنی ضرب المثل - > قافیه را باختن
جا زدن و تا آخر تحمل مشکلی را نکردن.

بپرس