جا

/jA/

    place
    seat
    room
    space
    occasion
    cause
    ground
    margin
    accommodations
    capacity
    compartment
    ery _
    lieu
    locale
    locality
    location
    locus
    point
    position
    print
    quarters
    rack
    site
    situation
    spot
    stand
    station
    stead
    void
    where
    whereabouts
    zone
    lot

فارسی به انگلیسی

جا افتادن
engage

جا افتاده شدن
age

جا انداختن استخوان
reset

جا به جا شدن استخوان و مفصل
dislocate

جا به جا نشدنی
irremovable

جا پاکتی
paper - rack

جا پرکن
stopgap

جا تعیین کردن
situate

جا خوردن
falter, quail, wince

جا خوردن از ترس
flinch

جا دادن
accommodate, house

جا دادن با اشکال
sandwich

جا دادن به ارتشیان
billet

جا دادن به نظامیان
quarters

جا دادن موقتی
lodge

جا داشتن
admit

جا داشتن برای
accommodate

جا دکمه
buttonhole

جا زدن
backtrack, cop-out, fake, to fake, to adulterate, represent

جا زدن خود
quackery

مترادف ها

house (اسم)
خانقاه، منزل، مسکن، جا، برج، نشیمن، خانه، سرای، اهل خانه، جایگاه، اهل بیت، محل سکنی، منزلگاه

accommodation (اسم)
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده

seat (اسم)
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه

site (اسم)
مقر، جا، موقعیت، مکان، محل، زمین زیر ساختمان

stead (اسم)
مسکن، مقر، جا، دهکده، مزرعه، مکان

case (اسم)
حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام

lodge (اسم)
منزل، جا، انبار، خانه، کلبه، شعبه فراماسون ها

place (اسم)
جا، فضا، میدان، موقعیت، صندلی، مکان، وهله، جایگاه، محل

room (اسم)
جا، فضا، خانه، اتاق، محل

space (اسم)
جا، دوره، فضا، وسعت، مساحت، فاصله، مدت معین، زمان کوتاه، حیز

situation (اسم)
جا، وضع، حالت، موقعیت، وضعیت، حال، شغل، موقع

receptacle (اسم)
جا، ظرف، نهنج، حفره درون سلولی گیاه

location (اسم)
جا، موقعیت، مکان، تعیین محل، محل، اندری

station (اسم)
وقفه، جا، وضع، موقعیت، مرکز، مقام، رتبه، مرحله، پاتوغ، جایگاه، ایستگاه، موقعیت اجتماعی، در حال سکون، ایستگاه اتوبوس و غیره، توقفگاه نظامیان و امثال ان

berth (اسم)
جا، لنگر گاه، خوابگاه کشتی، اطاق کشتی

socket (اسم)
جا، کاسه، خانه، حفره، حدقه، پریز، بوشن، گوده، جای شمع، کاسه چشم

sitting (اسم)
جا، صندلی، جلسه، نشست

emplacement (اسم)
جا، محل نصب، تعیین محل، تعیین جا

houseroom (اسم)
جا، اطاق، یورت

seating (اسم)
جا، تهیه جا، محل استقرار

vacancy (اسم)
جا، خالی بودن، جای خالی، محل، خلاء، محل خالی، پست بلاتصدی

lieu (اسم)
جا، در عوض

locality (اسم)
جا، موقعیت، مکان، محل، موضع، محل خاص

quarterage (اسم)
جا، خانه، قسط سه ماهه، مزد سه ماهه

پیشنهاد کاربران

واژه جا
معادل ابجد 4
تعداد حروف 2
تلفظ jā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: giyāk] ‹جای›
مختصات ( زَ دَ ) ( مص م . )
آواشناسی jA
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان عامیانه
فرهنگ فارسی معین
کردی: جی، جا
جمهوری اسلامی
اطاق، خانه، مسکن، منزل، جایگاه، ماوا، ماوی، محل، مقام، مقر، مکان، فضا، موضع، بستر، رختخواب، اندازه، حد، توانایی، جرات

ج. ا: [ اصطلاح توییتر]مخفف جمهوری اسلامی ایران است.
جا در زبان مازنی ( تاپوری ) حرف اضافه ای است به معنای «از»؛ برای مثال: «ایرانِ جا اِمِه» به معنای «از ایران می آیم».
همچنین بعد از برخی کلمات معنای «با» و «به همراهِ» می دهد؛ به عنوان مثال: «امیرِ جا بیَمومه» به معنی «با امیر ( یا به همراه امیر ) آمدم».

بپرس