ثنویت

/sanaviyyat/

    dualism

مترادف ها

duality (اسم)
ثنویت، همزادی

پیشنهاد کاربران

دوالیسم
دوگانگی. دوگانه باوری.
زن ومرد ازدوتایی هایی است که ضدهم وبرای یکدیگر لازم وضروری هستندتابه تعادل برسند، به عبارتی هم کفوباشند
تا ضمن حفظ ثبات و آرامش، باعث رشدوکمال شوند.
دو گانه انگاری
زن ومرد ازدوتایی هایی است که برای یکدیگر لازم وضروری هستند وبایدبه تعادل برسند، به عبارتی هم کفوباشند
تا ضمن حفظ ثبات و آرامش، باعث رشدوکمال هردوشوند. . . رسم آزادی
یعنی دوتایی، دوگانه ها درجهان
ثنویت اصطلاحی کلامی است که در فلسفه نیز کاربرد دارد، این واژه در لغت به معنای دوگانگی است و ثنوی به کسی گفته می شود که به اثنینیت منسوب است و در اصطلاح متکلمان، عنوانی است برای اعتقادات ثنویه یا اصحاب اثنین، که معتقدند عالم دو آفریننده دارد: یکی نور، که آفریدگار خوبی هاست و دیگری ظلمت که آفریدگار بدی هاست، و هر دو نیز ازلی و قدیم اند. ثنویت در نزد حکمای قدیم یونان و برخی فلاسفه اروپا عبارت است از دوگانگی روح و جسم و یا جوهر آنها و یا دوگانگی روح و ماده.
...
[مشاهده متن کامل]

این مقاله بر آن است که با بیان انگیزه گرایش به ثنویت و فرقه های آن، عقائد ثنویه را با ادله توحید و برهان تمانع و برهان حدوث، ابطال نموده و ضمن تبیین مسئله شرور، اثبات کند که آفریدگار جهان یکی است و تنها او مدبر امور عالم است.
کلید واژه ها

توحید، شرک، ثنویت، نور، ظلمت، خیر، شر، شیطان، مجوس، زردشت.
ثنویت اصطلاحی کلامی است که در فلسفه نیز به کار رفته است. معادل این اصطلاح در فارسی « دو خدایی »، در فرانسه « Dualisme » و « Dualite »، در انگلیسی « Dualism » و « Duality »، و در لاتین « Dualis » است. ( 1 )
تعریف ثنویت

ثنویت و ثنوی در لغت به ترتیب به معنای دوگانگی و کسی که به اثنین منسوب است، می باشد ( 2 ) و در اصطلاح متکلمان، ثنویت عنوان کلی اعتقاد ثنویه یا اصحاب اثنین است که معتقد بوده اند، عالم دو صانع دارد؛ فاعل خیر، نور و فاعل شر، ظلمت است، و هر دو نیز ازلی و قدیم اند. ( 3 )
علامه حلی و ابن داوود حلی می گویند: « ثنویه، مدبر عالم را نور و ظلمت می دانند و آن دو را دارای اصالت می انگارند ». ( 4 ) بشر، به ویژه نژاد آریا، از دیرباز پدیده های جهان را به دو قطب « خوب » ها و « بد » ها تقسیم کرده، و خود را مقیاس و محور تشخیص قرار داده است. ( 5 ) گروهی چنین پنداشته اند که آفریننده، یا خوب است و نیک خواه، یا بد است و بدخواه. اگر خوب باشد، بدها را نمی آفریند و اگر بد باشد، خوب ها و خیرها را ایجاد نمی کند و از این استدلال، چنین نتیجه گرفته اند که جهان دو مبدأ و دو آفریدگار دارد ( ثنویت ) . ( 6 )
این اصطلاح نزد برخی حکمای قدیم یونان و برخی فلاسفه اروپا عبارت است از دوگانگی روح و جسم، یا جوهر روح و جوهر جسم، یا روح و ماده. امروزه به هر عقیده فلسفی که عالم را از دو اصل مرکب بداند دوالیسم گفته می شود. ( 7 )
ثنویت فلسفی

همان گونه که اشاره شد، ثنویت نزد حکمای قدیم یونان و برخی فلاسفه اروپا عبارت است از دوگانگی روح و جسم، یا جوهر روح و جوهر جسم یا روح و ماده. ( 8 ) در ایران در سال های اخیر لفظ فرانسوی دوالیسم ( dualism ) را ثنویت ترجمه کرده اند. این واژه، نخستین بار در آثار تامس هاید، مستشرق انگلیسی دیده می شود. او دوالیسم را درباره اعتقاد دینی به دو اصل خیر و شر به کار برده است. همچنین پ - بل فرانسوی، در فرهنگ خود در مقاله زردشت، و نیز لایبنیتز آن را به کار گرفته اند. امروزه دوالیسم در معنای عالم به هر نوع عقیده فلسفی که عالم را مرکب از دو اصل متمایز و منحصر ( مانند ماده و صورت، ماده و عقل، وجود و عدم ) بداند، گفته می شود. ( 9 ) ثنویت از طریق فلسفه مشاء به جهان اسلام راه یافته است. ( 10 )
1. مختصری از تاریخچه ثنویت

این مذهب در طول تاریخ، چه در عقاید دینی و چه در نظرات فلسفی، به صورت های گوناگون جلوه گر شده است. نخستین فیلسوف یونانی که ثنوی مذهب بود، انکساکورس یا اناکسجوراس است. وی افزون بر عناصر مادی، به اصل عقلی که ناظم جهان است اعتقاد داشت و آن را مدبر و نظم دهنده عناصر و تشکیلات جهان می دانست. ( 11 ) می گویند اول بار کلمه ثنویت و ثنائیه از توماس هید، ( 12 ) یا تامس هاید ظاهر شد. ( 13 )
شهرستانی می گوید: « ثنویت به مجوس اختصاص دارد. آنان به دو اصل مدبر و قدیم قایل هستند و خیر و شر، و نفع و ضرر و صلاح و فساد را بین خود تقسیم می کنند. نام یکی را نور، و نام دیگری را ظلمت، و به زبان فارسی یزدان و اهریمن می گذارند ». ( 14 ) بشر و مخصوصاً نژاد آریا از دیرباز پدیده های جهان را به دو قطب خوب ها و بدها تقسیم می کرده است. ( 15 )
افلاطون نیز میان مثل نوری و موجودات مادی فرق می گذارد، و در فلسفه او ثنویت خاصی آشکار است. ( 16 )
ارسطو نیز به نوعی به ثنویت قایل بود؛ زیرا ماده و صورت را اساس عالم آفرینش می دانست. ( 17 )
در اسلام فرقه یا مذهب ثنوی به معنای صحیح وجود ندارد، ولی در دوران خلافت عباسیان، برخی به ثنویت متمایل شدند. ( 18 ) در میان مسلمانان، ثنویت لقب طعنه آمیزی است که برخی فرقه ها، مخالفان خود را به آن خوانده اند؛ فرقه هایی مانند نظامیه و هشامیه از غلاه شیعه. ( 19 )
منسوبان به ثنویت

از جمله رؤسای ثنویه می توان از عبدالکریم بن ابی العوجاء، نعمان ثنوی، ابا شاکر دیصانی، ابن طالوت، ابن اخی ابی شاکر، عبدالله بن مقفع، بشار الاعمی الشاعر، غسان الرهاوی، حماد عجرد و ابو عیسی وراق نام برد. اینان در فروع اختلاف نظر دارند ولی در ثنویت و تثنیه متفق اند. ( 20 ) از کسانی که به اسلام تظاهر می کردند و در باطن زندیق بوده اند. باید از ابن طالوت، ابوشاکر، ابن الاعدی الحریزی، نعمان، ابن ابی العوجاء، صالح بن عبدالقدوس و از شعراء بشاربن برد، اسحق بن خلف، ابن سیابه، سلم الخاسر، و علی بن خلیل و علی بن ثابت یاد کرد. ابو عیسی وراق، ابوالعباس الناشی و الجیهانی محمد بن احمد نیز به ثنویت مشهورند. ابو یحیی الرئیس، ابو علی سعید، ابو علی رجاء یزدانبخت نیز رؤسای ثنویت در دولت عباسی اند. ( 21 ) ابو حفص حداد، ابن ذر صیرفی، ابو عیسی وراق، ابن راوندی، ابراهیم نظام، جاحظ، فضل الحذاء، احمد بن حائط ( 23 ) و ناصر خسرو و پیروانش نیز به ثنویت منسوب شده اند. ( 24 )
2. انگیزه گرایش به ثنویت

مسئله شر در این عالم تفسیرهای گوناگونی را برتافته است. انگیزه گرایش به ثنویت، از آن جمله است. آرای گوناگون متکلمان و فلاسفه نیز مؤید این مدعاست که در ادام . . .

بپرس