پارسی ان سختیان است و نام یکی از بزرگان ایران در سده یکم هجری سختیانی بود چون پدرش پوست فروش بود در افغانستان نیز سختیان میگویند من نمیدانم که گفته تیماج من تا کنون تیماج نشنیده بودم
تیماج کلمه ای تورکی است که در اصل توماج و به معنی پوست دباغی شده بز است
تیماج: چرم خوش رنگ وبو. نمونه:گل های خوش نقش تیماج سرخ که درهر گامش. . . . نمایان می شد. ( کلیدر ج ۹ص۲۴۴۶ ) محمدجعفر نقوی
واژه تیماج معادل ابجد 454 تعداد حروف 5 تلفظ timāj ترکیب ( اسم ) [ترکی] مختصات ( اِ. ) منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار