تیغ

/tiq/

    prickle
    spine
    thorn
    blade
    razor
    sword
    [lit.] sword

فارسی به انگلیسی

تیغ برگ
frond

تیغ پوست
echinoderm

تیغ تیز
cutting edge

تیغ تیز کن
grinder, strop

تیغ تیغی
prickly, thistly

تیغ جوجه تیغی
quill

تیغ خودتراش
safety razor

تیغ دار
thorny, prickly, spiny

تیغ زدن
sting, touch

تیغ زن
hustler

تیغ زنی
touch

تیغ کشیدن خورشید
dawn

مترادف ها

acicula (اسم)
سوزنچه، تیغ، خار

blade (اسم)
تیغ، شمشیر، تیغه، پره، استخوان پهن، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه

sword (اسم)
تیغ، شمشیر، قداره، عدالت

thorn (اسم)
تیغ، خار، سرتیز، شوک

beam (اسم)
تیغ، میله، پرتو، شعاع، شاهین ترازو، تیرعمارت، شاه پر

bur (اسم)
تیغ، خار، فضول

burr (اسم)
تیغ، بر امدگی، پوست زبرو خاردارمیوه، گره

پیشنهاد کاربران

تیغ یا تیز از ترکی گرفته نشده. ریشه پهلوی داره. خواهشا اول مطالعه کنید بعد بنویسید
درنه ،
واژه تیغ
معادل ابجد 1410
تعداد حروف 3
تلفظ tiq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: tiy]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tiq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
در پارسیگ تیک
تیغ یا تیز و یا دیکتاتور از کلمه دیک ترکی گرفته شده به معنی تند است
blade
استره
تیغ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "تیغ " می نویسد : ( ( تیغ به معنی شمشیر است و ریختی دیگر از "تیز " ؛ . این جنگْ ابزار در پهلوی شمشر sāmšēr نامیده می شده است ، نیز سنه sneh . ) )
( ( چو خَفتان و تیغ و چو بَرْگُسْتوان،
...
[مشاهده متن کامل]

همه کرد پیدا ، به روشن روان. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 264. )
درجای دیگر می نویسد : ( ( تیغ و تیر، نیز " تیز " ، ریخت های گونه گون از یک واژه اند و از تِیْگْره ی اوستایی به معنی تیز به یادگار مانده اند . ) )
( همان ، ص 317. )

تیغ را آب کردن :نور خورشید را از میان بردن
تاب سرما که برد از آتش تاب
آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب
معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و توان از آتش می برد ( گرمی آتش در برابر شدت سرما بی اثر شده بود ) آبها را یخ کرده ، خنجری از یخ ساخته ، پرتو و نور خورشید را محو و نابود کرده بود .
...
[مشاهده متن کامل]

( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 492 )

تیغ در کسی در آوردن : او را کشتن و شمشیر بر وی کشیدن
تیغ اگر بایدت در او آریم
ورنه بندش کنیم و بسپاریم
معنی بیت :اگر لازم است او را بکشیم و گرنه زنده اسیرش کرده تسلیم تو بکنیم .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 487 )
خار
تیغ انداختن: نور افکندن
مه که بشب تیغ در انداختست
با سر تیغت سپر انداختست
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۲.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس