تیز

/tiz/

    shrill
    acute
    biting
    fine
    incisive
    keen
    penetrative
    reedy
    salient
    sharp
    supple
    trenchant
    [adj.] sharp
    pungent
    [adv.] quickly
    swiftly
    ready

فارسی به انگلیسی

تیز بوی
odorous, poignant

تیز پای
courser, light, light-footed

تیز تاز
rapid

تیز چنگ
having sharp claws

تیز رفتار
quick - paced, walking swittly

تیز شدگی تدریجی
taper

تیز فهمی
acumen

تیز گوشه
jag

تیز گوشه دار
jagged

تیز و پر طنین
clarion

تیز و گوشخراش
brazen

تیز کردن
sharpen, strop, to sharpen, to whet

تیز کردن با سنگ خان
hone

تیز کردن چاقو
whet

تیز کردن چاقو و غیره با چرخ سنباده
grind

تیز کردن گوش
cock, perk

تیز کردن مداد
point

تیز کردن میل
whet

تیز کن
grinder, sharpener, grinder, sharpener, hone

مترادف ها

caustic (صفت)
سوزش اور، تند، تیز، نیشدار، هجوامیز

sharp (صفت)
تند، زننده، نوک تیز، نوک دار، حاد، تیز، زیرک، باکله، بران، هشیار

pointed (صفت)
نوک دار، تیز، کنایه دار، نیش دار

pointy (صفت)
نوک دار، تیز، گوشه دار

acute (صفت)
تند، نوک تیز، حاد، بحرانی، تیز، حساس، زیرک، تیزرو، زیر، روشن بین، تیز نظر، شدید، تیز

hot (صفت)
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته

keen (صفت)
تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه

shrill (صفت)
تیز، روشن، شبیه صفیر

brisk (صفت)
تند، تیز، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، با روح، سرزنده، سرزنده و بشاش، چست، رایج، اراسته، پاکیزه، تیز هوش

spiky (صفت)
تیز، تند و تیز، میخ مانند، پرگاز

poignant (صفت)
زننده، تیز، گوشه دار، تند و تلخ، نیش دار

biting (صفت)
تند، زننده، تیز، گزنده، طعنه امیز

bitter (صفت)
تند، تیز، تلخ، جگرسوز

incisive (صفت)
تیز، قاطع، برنده، نافذ، دندان پیشین، ثنایا

trenchant (صفت)
قطعی، تیز، سخت، قاطع، برنده، نافذ، بران

pungent (صفت)
تند، زننده، نوک تیز، تیز، گوشه دار، پر ادویه

mordacious (صفت)
تند، تیز، گاز انبری، سوز اور، محرق

sharp-pointed (صفت)
تیز

snippy (صفت)
پست، تند، تیز، مغرور

پیشنهاد کاربران

دوستان زرد پوست آسیای میانه ما همیشه دلشون میخواد واژگان مارو برای خودشون بدزدن، تیز ریشه در زبان های ایرانی داره دوستان منابعش رو گفتن اگر شما ازش بهره میبرید از فارسی به زبان یا گویش شما رفته
آقا محسن
👈پشیمان را پشیمون
ندان رو نادون
دانه رو دونه میگید
اینها پس فارسی نیستند؟؟؟
ایستمک از ایستک یعنی خواسته
👈آزمودن از انموذج عربیست
نمونه هم برگرفته از ان هست
...
[مشاهده متن کامل]

دونماخ در ترکی ، اوشوتمک و سویوق لاماق هم هست
شما بفکر هندی و عربی تازه ساخته شده خودمون باشد
👈تیز به معنای بران در تورکی = ایتی
👈 تز کلمه افغانی هست
سریع در ترکی == ار هست er yada gec
در منطقه پدری ما
ایرواقت = زود

تیز ، تیغ و ستیغ واژگان ایرانی هستند:
در رویه هایِ 209 و 210 از نبیگِ ( فرهنگِ ریشه های هندواروپاییِ زبان پارسی ) آمده است:
تیزتیز
کاربرد شکل پایانی آک ، آق و اشکال دیگر در ترکی خیلی گسترده تر از فارسی است واز طرفی این یک پسوند نیست و از شکل قدیمی ng که بیشتر در زبان های شرقی حرفی رایج می باشد گرفته شده که در ترکیب با ریشه و لغات
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی در قدیم که با مصوت پایان می گرفته ترکیب و اشکال مختلفی چون ang , ing , ung , eng و. . . . را ایجاد می کرده که ang یکی از این موارد است به همین خاطر کلماتی که با ng پایان می گرفته دارای نقش های زبانی مختلف چون اسم ، صفت ، قید و. . . وحتی در سایر کابرد های دستور ی و در صرف و نحو به کار گرفته می شده است.

" خیز " یا " خز" از فعل ترکی akmak که به یک معنا به معنی حرکت کردن می باشد برگرفته شده است از آن شکل akız ( آکئز ) شکل می گیرد که به حرکت تدریجی سرعت گیرنده یا به فرآیند شروع حرکت از حالت کند و گذار آن به حالت تند اشاره دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

مانند نمونه آن در افعالی چون :
آخئزدئرماق = در این باب معنایی اندک اندک به حرکت در آوردن ، اندک اندک به جریان در آوردن ( در آغاز )
ییزدیرمک = اندک اندک خوراندن
akız با حذف a به شکل kiz و kız در آمده
که این ریشه به شکل " خز" با معنی حرکت کردن آهسته و خیز یعنی گذار از حالت کند به حالت تند ( شتاب و شتاب گرفتن ) در فارسی مشاهده می شود .
در ترکی استانبولی kız ( کئز ) با فرسایش k به kh و سپس h به شکل hız به معنی شتاب به کار می رود .
خَز و خیز واژگانی برگرفته از ترکی در فارسی می باشند.

تیر به معنی ستون از فعل ترکی tik ( g ) mek به معنی ساختن ، انشا کردن ، کاشتن ، به زمین وصل کردن ( یا سانجماق ) گرفته شده است از این فعل مشتق tigri که با حذف و فرسایش g به شکل tir در آمده است .
تیر به عنوان یک سازه پرتاب شونده در سلاح های جنگی قدیم یک واژه ترکی است که ریشه ak یا ok به معنی تیر گرفته شده است از ak فعل akıtmak با درون فرسایی به شکل atmak منتهی می شود که به یک معنا به معنی پرتاب کردن ، انداختن ، شلیک کردن می باشد
...
[مشاهده متن کامل]

از این فعل atgı ( آتگئ ) به دست می آید که در این باب به معنی پرتاب ، انداخت ، شلیک و. . . می باشد از آن مشتق atgır ( آتئگئر ) شکل می گیرد که با تبدیل g به غ به شکل " آتغئر " در آمده و با کاهش و حذف تلفظ غ به شکل آتئر در آمده و به شکل " تیر " وارد فارسی شده است این کلمه خاستگاهی کاملا ترکی دارد .

تیغ واژه است که از ریشه " yit " و از فعل " yitmek " به معنی تیز کردن گرفته شده است از آن مشتق "yiting " ( از اشکال دیگر yitgik" ) به دست می آید که به شکل yitik و سپس itik و tig در می آید که در شکل غیر نرم به شکل " تئگ " و " تئغ" در می آید که به اشکال تیغ و تیغ استفاده می شود که به شکل تیغ وارد فارسی شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

" yiti " یا iti نیز به معنی تیز از همین ریشه می باشد.

تیگرا یا تیگر و. . . . که نحوه شکل گیری شان در فارسی مبهم و نامعلوم میباشد و معلوم نیست چگونه به این اشکال در فارسی پدیدار شده اند نیز از فعل ترکی " تِگمِک" به معنی برخورد کردن ، زدن ( امروزه به شکل دُیمک
...
[مشاهده متن کامل]
) ، زخمی کردن به یک معنا ریشه گرفته است ریشه teg از مشتق teğish به شکل ساده شده tesh ریشه فعل " تِشمَک " را شکل داده است این ریشه حتی با به شکل dag با اعلام گنگ بودن و نامعلوم بودن ریشه آن نیز استفاده می شود که از شکل معاصر ریشه teg یعنی degmek گرفته شده است.

tiger انگلیسی یا tigre فرانسوی یا tigris یونانی با بن " tig" از ریشهtung و واژه tunga به معنی ببر برگرفته شده است.
هوووووووووووووو
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=RJY-DIJVGBs
تیز به معنی برنده از واژه ترکی iti به معنی تیز گرفته شده
iti = تیز
itilmek = تیز شدن ، برنده شدن
itiltmek = تیز کردن ، برنده کرن
itileşmek = تیز شدن
itiltici ( ایتیلتیجی ) : تیز کن
...
[مشاهده متن کامل]

itinc ( ایتینج ) : تیزی ، میزان برندگی
itimsi = تیز گونه ، تیز مانند
itilik = تیزی ، برندگی ، تیز بودن
و. . . .

ریشه یابی واژگان #تیز , #تز #تاختن #تاز ✅
این از کلمه از ریشه ی #tezmək به شتاب دور شدن است
#تزمک - tezmək : به شتاب دور شدن
جیم شدن
در رفتن
فرار کردن
گم شدن
( الدار فنی )
...
[مشاهده متن کامل]

#تزجه - #tezcə : فورا - در مدت کوتاهی
#تزله مک - #tezləmək : شتاب کردن
#تز جانلی - #tezcanlı : بی آرام و قرار
#تازه - تزه - #təzə : نو
#تزشدن - #təzəşdən : باز هم - دوباره - باردیگر
و. . .
ترکانی که از این کلمه استفاه میکنند :
تاتار : ( سرعت ) tizlek
زود - سریع: tiz
باشکورد : ( سرعت ) tizlek
زود - سریع : tiz
ازبک : ( سرعت ) tezlik
زود - سریع : tez
ترکمن :
( سرعت ) tizlik
زود - سریع : tiz
نوغای : uşuv - tezlik : سرعت
زود : erken
سریع : tez
ترکی آناتولی : hız : سرعت
سریع : hızlı
تقریبا تمام ترکان همین کلمه را استفاده میکنند برای طولانی نشدن پست آن ها را ننوشتم.
فعل tezmək به صورت تیز دقیقا به همین شیوه استفاده شده و به همین معنی در ترکیه و فارسی وجود دارد. 🛑
تیز : hız
منابع استفاده شده از فعل تزمک
tezmek "ka�mak" [ Uygurca ( 1000 yılından �nce ) ]
tez "�abuk ol! acele et! anlamında emir" [ Dede Korkut Kitabı ( 1400 yılından �nce ) : Tez sevd��, tez usandu� ]
واژه ی تازه هم از این فعل گرفته شده ( təzək ) و ( tazaq ) در تفهیم زمان به شکل زود است که به معنی چیزی یا کسی که به تو در حالت زمانی نزدیکتر یا سریعتر از وضع نرمال به تو رسیده است که آنجاست که میگویند تازه است. 🛑
فعل #خیزیدن طبق قاعده ی زبان فارسی را ندارد چون در این مصدر پسوند یدن اضافه شده و طبق قاعده ی فارسی مانند کلمات بنیانی زبان فارسی مانند رفتن , دیدن , گرفتن نیاز به ی قبل پسوند مصدر نیست پس این کلمه ی مهاجر و مصدر جعلی برای این زبان است.
به احتمال بسیار زیاد هیزلی - hızlı در ترکی آناتولی همان tez ترکیست اما به احتمال بسیار کم احتمال دارد از فعل خیزیدن باشد باز هم این مصدر جعلیست و خیز همان قیزماق ترکیست. ✳️
واژه ی تاختن همان تاخماق ترکیست که تاز و تازی را در حالت مضارع از خود مشتق کرده است این نشانگر این است که زبان فارسی زاده زبان ترکیست. 🔴

( آفتاب ) تیز، درخشان
The sun was too bright so I pulled the blinds down
آفتاب خیلی تیز بود پس پرده کرکره رو پایین کشیدم
تیز: [اصطلاح موسیقی ] زمانی که گام اندکی بالاتر از حد مورد نیاز باشد، صدا تیز می شود.
تند، حاد، چابک، سریع، برا، بران، برنده، پرادویه، تلخ مزه، گس، باد، ریح، گوز، باهوش، دقیق، هوشیار، زیرک
تیز: تیز در پهلوی تِز tēz و تخ tēx بوده است . امروزه در تاجیکستان و افغانستان به تیز " تِز " گفته می شود . در ترکی هم به تیز ، تِز " در معنی زود و سریع گفته می شود .
( ( پدید آمد این گنبد تیزْ رو
...
[مشاهده متن کامل]

شگفتی نماینده ی نوبه نو؛ ) )
در جای دیگر می نویسد : ( ( این واژه بر آمده از تِیْگْره ی اوستایی است که واژه هایی دیگر نیز چون " تیغ " و " تیر " از آن بر آمده اند . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 226 و 190 )

در زبان لری بختیاری به معنی
سریع . برنده. تند
تیز ی رو::زود برو
چقوو تیز ::چاقوی تیز
فلفلها تیزن::فلفل ها تندند
Tiz
در زبان لری بختیاری به
به کوهی که سربالایی تند
دارد می گویند
شارپ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس