تیره

/tire/

    sullen
    dark
    dull
    turbid
    tarnished
    gloomy
    strained
    black
    blackish
    dismal
    dusty
    grave
    midnight
    murky
    obscure
    opaque
    race
    somber
    sombre
    sooty
    sunless
    tribe
    [fig.] gloomy
    sect
    family

فارسی به انگلیسی

تیره ابر
pall

تیره ای
generic

تیره بخت
ill-fated, miserable, star-crossed, unfortunate, unlucky

تیره بختی
misery

تیره پشت
spine, backbone, vertebral column

تیره پشت و دنده های شاه ماهی
herringbone

تیره پوست
brown

تیره پیکر
phantom

تیره دل
obscure-minded, ignorant

تیره رنگ
dusky

تیره روز
ill-fated, star-crossed

تیره روی
swarthy

تیره شدن
cloud, darken, overcloud

تیره و اماده توفان
lowering

تیره و تار
dankly, gray, stygian

تیره و تار و تهدید امیز شدن
lower

تیره و تار کردن
becloud, blacken

تیره و تاریک
somber, sombre

تیره کردن
darken, eclipse, obscure, overcloud, overshadow

تیره ی کوتاه
hyphen

مترادف ها

obscure (صفت)
غامض، مبهم، تیره، تار، ظلمانی، نامفهوم، گمنام

thick (صفت)
سفت، انبوه، گل الود، چاق، کلفت، ستبر، ضخیم، تیره، غلیظ، پر پشت، چاق و چله، گرفته، ابری، زیاد، صخیم

dark (صفت)
تاریک، تیره رنگ، سیاه، تیره، تار، ظلمانی

dim (صفت)
مبهم، تاریک، تیره، تار، کم نور

black (صفت)
زشت، تاریک، سیاه، مشکی، سیاه رنگ، تیره، چرک و کثیف، تهدید امیز

gloomy (صفت)
ترشرو، تاریک، تیره، غم افزا، افسرده، پکر، تاریکی افسرده کننده

heavy (صفت)
سخت، ابستن، بار دار، پر زحمت، فربه، تیره، کند، قوی، سنگین، ابری، زیاد، گران، توپر، وزین، دل سنگین، سنگین جثه

somber (صفت)
تاریک، غم انگیز، تیره، سیر، محزون، سایه دار

sombre (صفت)
تاریک، غم انگیز، تیره، سیر، محزون، سایه دار

muddy (صفت)
گل الود، تیره، گلی، چرکین، پر از گل

turbid (صفت)
گل الود، تیره، مه الود، کدر، درهم و برهم

murky (صفت)
تیره

fuzzy (صفت)
تیره، کرکی، ریش ریش، خواب دار

murk (صفت)
تاریک، تیره

nebulous (صفت)
تیره، تار، شبیه سحاب، بشکل ابر

caliginous (صفت)
تاریک، تیره، تار، مه الود

overcast (صفت)
تیره، ابری، پوشیده از ابر، پوشیده

cloudy (صفت)
تیره، ابری، پوشیده از ابر، تیره و گرفته، سحابی

lurid (صفت)
زننده، ترسناک، تیره، رنگ پریده، موحش، کم رنگ و پریده، بطور ترسناک یا غم انگیز، رنگ زرد مایل به قرمز

indistinct (صفت)
تیره، نامعلوم، ناشمرده، درهم، اهسته، معلق، ناشنوا، غیر روشن

tawny (صفت)
تیره، سبزه، گندم گون، سبزه رو، اسمر، زرد مایل به قهوه ای

darkling (صفت)
تاریک، تیره

fulvous (صفت)
تیره، زرد کمرنگ، گندم گون

fuscous (صفت)
تیره، گندم گون، سیه فام

inky (صفت)
تیره، مرکبی، جوهری

پیشنهاد کاربران

واژه های �تیره�، �توره�، �تور�، و همچنین ریشه ی واژه �ترک / تورک� را بررسی کنیم و ببینیم آیا این واژه ها از نظر ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) و زبان شناسی تاریخی به هم مربوط اند یا نه. هدف این است که با تکیه بر منابع معتبر، روشن کنیم که واژه هایی مانند �توره� یا �تور� آیا به واژه �ترک� ( به معنای قومی یا زبانی ) ربطی دارند یا صرفاً مشابهت صوتی اتفاقی است.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
✅ ۱. �تیره�: ( از دیدگاه زبان شناسی ریشه شناختی )
در فارسی معاصر �تیره� دو معنای اصلی دارد:
1. تاریک و سیاه رنگ ( مثلاً: آسمان تیره شد )
2. نژاد، دودمان، خاندان، ایل و قبیله ( مثلاً: تیره ی بختیاری )
ریشه:
از واژه ایرانی باستان: tathrya - ( تثریه ) به معنای �تاریک�
در اوستا: tathrya -
در پهلوی: واژه ای مشابه وجود ندارد، اما معادل آن ها معمولاً واژه هایی چون tarik یا tārīg بوده.
در زبان های دیگر:
سانسکریت: tamasa ( تاریک، سیاه )
بلوچی: tarag
شغنی: tar
فارسی میانه گاه با �تار� هم معنی شده است.
نتیجه: �تیره� کاملاً به ریشه های هندواروپایی بازمی گردد و معنای تاریکی و تیرگی دارد. ارتباطی با واژه �تورک / ترک� ندارد.
- - -
✅ ۲. واژه �تور�، �توره� و صورت های اوستایی و پهلوی آن
در اوستا:
واژه ای به شکل tauruna ( توره نه ) وجود دارد، که برخی آن را مرتبط با مفهوم �جوان�، �نیرومند� یا �قهرمان� می دانند.
ریشه taur - در اوستایی ممکن است با �گاو نر� یا �قوچ� و مفاهیم قدرت در ارتباط باشد. ( مانند Taurus در لاتین: گاو )
در پهلوی:
صورت هایی چون tōrag, torak, taruk, turuk یافت می شود، ولی اغلب در متون اسطوره ای دیده می شوند، مثل �تور� پسر فریدون در شاهنامه.
در سانسکریت:
واژه هایی مانند tur - یا taurya - مفاهیم شتاب، سرعت یا گاو نر دارند.
- - -
✅ ۳. آیا �تور / توره� با �ترک / تورک� مرتبط است؟
نظر زبان شناسی تاریخی:
1. واژه �ترک� / �تورک� یک اتنُونیم ( نام قومی ) است که در متون چینی، فارسی، عربی و یونانی از سده های میانه ( قرن ۶–۱۰ میلادی ) دیده می شود.
اولین اشاره به Turk در متون چینی از دودمان ژو ( Zhōu ) یا تانگ ( Tang ) دیده می شود: Tujue ( 突厥 )
در متون ایرانی: در شاهنامه، متون اسلامی، آثار بلعمی، طبری، مسعودی و دیگران.
2. ریشه یابی واژه ترک:
بیشتر زبان شناسان ترک شناس ( مثل گرهارد دوفرر، ژان - پل رو، زکی ولیدی طوغان، گونتر دورفر ) ریشه آن را در زبان های آلتیایی یا پروتو - ترکی می دانند، با معنای �قوی�، �نیرومند�، یا �انسان آزاد� ( در برخی روایت ها ) .
زبان شناسی تاریخی ترک را به واژه ای سانسکریتی یا اوستایی مانند �تور� یا �توره� مرتبط نمی داند.
3. تشابه آوایی �تور / توره� با �ترک� اتفاقی است و نه ریشه ای.
- - -
✅ ۴. منابع معتبر برای این بررسی
فریتس هومل ( F. Hirt, Die Indoarischen Lehnw�rter im Altt�rkischen )
دوفرر، گونتر ( G. Doerfer, Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen )
دیکشنری اوستایی:
Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch
Karl Hoffmann, Avestische Laut - und Formenlehre
فرهنگ ریشه های هندواروپایی واژگان فارسی – حبیب الله پاشنگ
لغت نامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ عمید
فرهنگ واژه های اوستایی، حسن رضی
- - -
✅ جمع بندی:
واژه ریشه معنی اصلی ربط به �ترک�
تیره اوستایی tathrya تاریک ندارد
تور / توره اوستایی tauruna جوان، نیرومند ندارد
ترک / تورک نام قومی، ریشه ترکی/آلتیایی قوم ترک ندارد ( شباهت آوایی است )
- - -

تیره به معنی طایفه تورکی است که از توره مک به معنی تو لید مثل کردن گرفته شده ریشه ان توره بوده که به معنی فرزندان و نوادگان یک شخص بکار می رود و به شکل تیره و به معنی طایفه و گروه قبیله ای در فارسی وارد شده است
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

تیرهتیرهتیرهتیره
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
تیرهتیرهتیرهتیره
dunkle Leuchte با تلفظ دونکلَه لوَیختَه به زبان آلمانی به معنای لامپ ها یا چراغ های تیره یا تاریک. شاید بتوان سیاه چاله ها را ستاره های غول پیکر تاریک نامید. منجمین یا اختر شناسان و کیهان شناسان بر این باورند که حدود نود و پنج درصد از محتوای کیهان یا جهان از انرژی و جرم تاریک تشکیل گردیده که ماهیت آن یکی از معما های بزرگ علم فیزیک در رشته های نجوم و کیهان شناسی می باشد که تاکنون حل نگردیده. میگویند که که این بخش عظیم و تاریک که در مقابل چشمان سر انسان و آینه های تلسکوپ ها نامرئی و ناپیداست با انرژی و جرم معمولی هیچ گونه عمل و عکس العمل متقابل ندارند غیر از اعمال نیروی جاذبه بر اثر سنگینی. اگر مثل بعضی از حکیمان و عارفان دینی بر این باور باشیم که این جهان چیز دیگری نیست غیر از ظهور و تجلی صفات و اسماء حق تعالی یا باری تعالا، آنگاه میتوانیم بگوییم که حدود نود و پنج درصد از موجودیت کیهانی یا جهانی وی در مقابل چشمان سر انسان ناپیدا و یا تیره و تاریک و ظلمانی ست. ناپیدایی خدا در بخش پنج درصد انرژی و جرم معمولی به باطن این واقعیت و طبیعت تعلق دارد یعنی میدان وسیع امکانات بالقوه. شاید بتوان بطور یقنی مطمئن بود که خدای حقیقی و واقعی یعنی خدای علمی یا خدا از دیدگاه علمی ( و نه خدای کلمه ای، مفهومی و ایده ای از دیدگاه دین و فلسفه و عرفان و آتئیسم ) نه تنها لازمان و لامکان بلکه به یک سهم مساوی با بیزمانی و بیمکانی با زمان و با مکان هم میباشد که بررویهم و ادغام درهم به دو بخش عظیم یا بزرگ مطلق و نسبی تقسیم شده اند. برمبنای این احتمال، محیط و محتوای این کیهان یا جهان دارای شانزده بُعد زمانی و مکانی و بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی میباشد. در این زمینه میتوان به روش علمی دانست یا باور داشت که تئوری های زمان و مکان مطلق رازی و نیوتن از یک طرف و زمانمکان نسبی رازی و انشتاین از طرف دیگر هر کدام به تنهائی یک چهارم و هردو بر رویهم نیمی از حقیقت فیزیکی را بیان داشته اند و نیمه مفقوده یا گم شده عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی و آنهم نه به معنای عدم وجود زمان و مکان بلکه نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس. لذا اگر براین باور باشیم که خدای حقیقی و واقعی موجودیست بیکران یا بینهایت و هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد، آنگاه میتوانیم در همین جا و در همین لحظه جاودانه حال خود را در وجود بیکران او احساس نمائیم و به تقلید از دینداران در جای دیگری وقت و انرژی حسی و فکری و خیالی خود را در جستجوی او تلف ننمائیم و با خیال راحت و خاطر آسوده مشغول زندگی روز مره شویم و خود را بسان دینداران و بابا آدم و ننه حوای آنان، جدا و بریده و طرد و تبعید شده از درگاه و پیشگاه بیکران وی نپنداریم. شاید مفید و ثمر بخش و راهگشا باشد بدانیم که خدای حقیقی و واقعی به هیچ آئین و دین و مذهبی تعلق ندارد بلکه فقط کلمه خدا با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی.
...
[مشاهده متن کامل]

در مورد ماهیت انرژی و جرم تاریک منجمله ماهیت سیاه چاله های ریز و درشت و حل معمای ناگشودنی آن : محتوای این کیهان یا جهان از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خدای حقیقی و واقعی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بُعدی آفریده شده. این کیهان یا جهان تنها دارای محتوای قابل انبساط و انقباض نمیباشد بلکه دارای ظرف نگهدارنده ی محتوا هم هست که از جنس مکان مطلق و بیمکانی مطلق بر رویهم آفریده شده با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر که فضای هندسی درون آن پیوسته و تجزیه ناپذیر میباشد و از خاصیت الاستیسیتی یا کشسانی بر خوردار است. مثلا اگر یک توپ در آن قرار گیرد، فضای هندسی در اطراف آن در کلیه جهاد گود میگردد. این گودی به زمانمکان نسبی انشتاین تعلق ندارد بلکه به فضای هندسی درون ظرف نگهدارنده محتوا یعنی مکان مطلق و بیمکانی مطلق بر رویهم. ابعاد چهارم هرکدام از آنها یعنی زمان مطلق و بیزمانی مطلق بر رویهم به زبان فنی نوسانگر دو قطبی لحظه جاودانه حال به عنوان عظیم ترین نیروی نامرئی موجود در محتوای کیهان یا جهان دو نقش یا وظیفه عمده را عهده دار می باشد؛ یکی رقم زدن طول عمر کلیه موجودات و پدیده ها و امورات و دیگری سوق دادن محتوای کیهان یا جهان لحظه به لحظه، بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر بسوی آینده و وقوع مهبانگ بعدی و پس از آن مهبانگ های بعدی و بعدی تا رسیدن یا بازگشتن به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بر روی یک مسیر دایره ای شکل به زبان تمثیل. اما در واقعیت و بطور حقیقی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و نه از راه های دیگری و نه به روش های دیگری از قبیل؛ قبض یا جدایی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی و معراج و صعود آن در قالبی مثالی یا خیالی از دیدگاه دین اسلام و ملاصدرا ( یا در بدنی اثیری به قول مرحوم صادق هدایت در بوف کور ) به عالم میانی تحت عنوان برزخ و یا گردش روان به روش تناسخ و یا پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز آن از جهان مادی و فانی و بسوی جهان معنوی و باقی در آنسوی آفاق و انفس بعضی از خیالپردازان دینی.
ما ایرانیان امروز و آینده باید بطور جدی تری از پیش از خود به پرسیم که آیا تصویر وحیانی - دینی به شکل
《 دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت دارد یا نه ؟ صرف نظر از اینکه پاسخ پرسش یا سوال قدیمی زیر از دیر باز تاکنون از طرف اندیشمندان، متفکرین و خیالپردازان دینی و غیر دینی ارائه نگردیده است : ز جمله رفتگان این راه دراز/ باز آمده ای کو که بما گوید راز /؟
چه انسانی در طول تاریخ فرهنگ ها و تمدن های بعضا تیره و بعضا درخشان تاکنون توانسته است پس از مرگ دوباره به این دنیا بازگردد و بطور روشن و درست، پاک و منزه از کلیه ابهامات و اوهامات و خرافات فراوان انباشته شده بر روی حقیقت و نور آن به ما بگوید که در عالم یا حالت میانی برزخ چه خبر است؟

به نظر میرسد در معنی طایفه و قوم از کلمهT�reکه به معنی همان تیره قومیتی هست اخذ شده
این واژه، دو معنایی ست؛ چنان که یکی از معانی وی تیره بوده و دیگر معنی آن رسته و خوشه است.
به مرز بندی زمین کشاورزی گفته میشود
تاریک، تار، دیجور، ظلمانی، مظلم، اسود، سیاه، سیه فام، قره، کبود، کدر، مشکی
تیره :
دکتر کزازی در مورد واژه ی تیره می نویسد : ( ( تیره در پهلوی tērak از ستاک تار ، به معنی تاریک بر آمده است . ) )
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 182 )
روستای تیره از روستاهای بخش کهک استان قم میباشد که در اویل بهار ازرودخانه ای که دروسط روستاهست اب جاری میشود ولی دراین دوسال اخیر به دلیل بارندگیهای فراوانی که به خواست خدا معتال شده سیل جاری شده است
هواپیما ، ( در گویش قدیم خراسان )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)