تیر کشیدن


    smart

مترادف ها

ache (فعل)
تیر کشیدن

pain (فعل)
تیر کشیدن، درد کشیدن، درد دادن

hurt (فعل)
تیر کشیدن، ازردن، اذیت کردن، خسارت وارد کردن، اسیب زدن، خسارت زدن، خسارت رساندن، خسارت وارد اوردن، جریحه دار کردن، بدرد آوردن، ازار رساندن

prickle (فعل)
تیر کشیدن، سوزش کردن، سک زدن

twinge (فعل)
تیر کشیدن، دور زدن، پیچیدن، درد کشیدن

smart (فعل)
تیر کشیدن، سوزش کردن

پیشنهاد کاربران

واژگان کتیچی
تیر کشّیرن: در گویش کتیچی به معنی درد کشیدن عضوی از بدن است به نحوی که عضله و اندامی در یک لحظه شدید درد کند و سپس درد آن کم شود.
تیر کشیدن : [عامیانه، اصطلاح] درد کردن عضوی از بدن.