تیر

/tir/

    dart
    gunshotshot
    timber
    upright
    arrow
    beam
    girder
    post
    pole
    stanchion
    tir ( the 4th month of iranian)
    mercury
    pile
    shaft
    shootingpain
    twinge
    foutth month having 31 days

فارسی به انگلیسی

تیر اصلی
girder

تیر الله بختی
potshot

تیر انداختن
gun, to shoot

تیر اندازی به پرندگان مصنوعی
trapshooting

تیر اندازی به هدف متحرک
trapshooting

تیر اندازی طرفین
gunplay

تیر اندازی کردن
to shoot
fire

تیر اهن
girder

تیر اهنی
pole

تیر بازویی
cantilever

تیر برگرد
boomerang

تیر به هدف خورده
bull's-eye, bulls-eye

تیر پایه
girder

تیر جنگی
firefight

تیر چراغ برق
lamppost

تیر چهارچوب دروازه
gatepost

تیر چوبی
pole

تیر حمال
girder

تیر خلاص
coup de grâce, coup de grce

تیر در کردن
fire

مترادف ها

ache (اسم)
درد، تیر

pain (اسم)
درد، تیر، رنج، زحمت

bar (اسم)
تیر، میل، بار، وکالت، میله، مانع، شمش، خط، میکده، بار مشروب فروشی، دادگاه، نرده حائل، هیئت وکلاء، سالن مشروب فروشی، بند آب، جای ویژه زندانی در محکمه

shot (اسم)
تیر، گلوله، پرتابه، گیلاس، عکس، جرعه، تزریق، منظره فیلمبرداری شده، یک گیلاس مشروب، ضربت توپ بازی

arrow (اسم)
تیر، سهم، پیکان، یکانداز، خدنگ

firing (اسم)
تیر

fire (اسم)
تندی، تیر، حرارت، شلیک، حریق، اتش

shaft (اسم)
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه

prop (اسم)
پشتیبان، تیر، نگهدار، پایه، شمع، تکیه، پشتی صندلی و غیره

mercury (اسم)
تیر، پیک، پیغام بر، عطارد، جیوه، سیماب، دزد ماهر، یکی از خدایان یونان قدیم

lug (اسم)
تیر، اویزه، کودن، ادم کله خر، گوش پوش، پس زدن دهنه اسب، گوشک، دیرک، قالب زدن، هر عضو جلو امده چیزی

gunshot (اسم)
تیر، تیر اندازی، گلوله، زخم گلوله، تیر رس

dart (اسم)
تیر، پیکان، نیزه، حرکت تند، زوبین

timber (اسم)
تیر، چوب، کنده، الوار، درخت الواری، صدای خشک، طنین دار شبیه صدای زنگ

staff (اسم)
تیر، هیئت، چوب پرچم، پرسنل، کارکنان، کارمندان، چوبه، اعضاء، چوب بلند، افسران و صاحب منصبان

stanchion (اسم)
تیر، نگهدار، حائل، پایه، شمع، سایبان یا چادر جلو مغازه

butt shaft (اسم)
تیر

staple (اسم)
تیر، قلاب، گیره کاغذ، عمود، جزء اصلی هر چیزی، مواد خام، رزه، قلم اصلی، چهارپایه تخت، بست آهنی، فقره اصلی

perch (اسم)
تیر، جای امن، ماهی لوتی، جایگاه بلند، نشیمن گاه پرنده، چوب زیر پایی

spike (اسم)
تیر، لبه، میخ، میخ بزرگ چوبی، میخ بزرگ، میخ طویله

mast (اسم)
تیر، دیرک، دکل یکپارچه

quintain (اسم)
تیر، هدف، هدف حمله، شعر پنج سطری

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
تیرتیرتیرتیرتیرتیر
در تقویم لری بختیاری
میوَ رَسُو ما ( miva rasov ma ) :تیر ماه
تیر به معنای بهره و نصیب هم هست.
( ( میازار پرورده ی خویشتن
چو تیر تو دارد بتیرش مزن ) )
کسی را که خود پرورانده ای و از تو بهره مند است را میازار.
تیر درابتدا از چوب بوده که نوک آنرا تیز میکردند و به همین دلیل کوتاهشدهtimber است ولی تیمبر بمعنی چوب و هرچیز چوبی است
تیر در زبان کردهای استان ایلام به تپه ای بزرگ که جنس اصلی ان شن باشد ودو طرفش دره باشد گفته می شود احتمال دارد که اسم شهر های تهران وتیران وتوران از این ریشه گرفته شده باشند چون نام گذاری بر اساس آب وعوارض طبیعی در ایران رایج بوده است.
تیر کلمه ای تورکی است که از تمیر یا دمیر به معنی اهن گرفته شده است که م ان افتاده وبه صورت تیر وارد فارسی شده است و در اصطلاح تیر اهن به درستی به کار می رود اسم تیمور هم از تمیر یا دمیر گرفته شده است
تیر در اصطلاح افغانستان به معنی گذشتاندن، عبور دادن و رد کردن است
مثال: قاچاقبر مهاجر را از مرز تیر کرد
تیر:Tir
زاغ سه پر. [ غ ِ س ِ پ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از تیر است ( آنندراج ) : دو زاغ کمان چون پرید ازسه سرگذر کرد زاغ سه پر از سه سر. سعید اشرف ( از آنندراج ) .
🌏 🪐 نام سیارات منظومه شمسی به همراه تصویر. . .
تیر
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

تَئوروَ=زدن ، رنج دادن
تئور=نام یک دیو
تئیغ=لبه برنده
تئیژَ=تیز
تئیرَ=تیر، گردشش خورشید و ستاره
تیر چکمک در ترکی یعنی نوعی صاف کردن هموار کردن
تیرک هم از دیرک یعنی ستون به ترکی
تیر = تیشتر = آتش دار
تیر ( فشنگ، گلوله ) = از ریشه تایگرا = تیز، برنده، ببر
ناوک . . . .
در زبان های ایرانی واژه ی "تیر" دو گونه است 1= تیر به معنی پیکان : در کمان می کنند و به سوی هدف می اندازند. این تیر با تیزی و تیغی ایرانی باستان هم ریشه است
2 - تیر؛ستون چوبی که به چوب بلند ودر ختی پوست کنده گفته می شود که در ساختما ن ها به پشت بام به جای تیر آهن می انداختند. و یا تیر های چراغ برق ها که پیشتر ها از چوب بودند حال جای خود را به سازه ای بتونی داده اند. این تیر در زمانهای دور با نمود "تیل" نگارش می شده است. این دو تیر باهم دیگر تفاوت دارند
...
[مشاهده متن کامل]

عطارد.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون استخراج کلمه ی آشنا از دل یک کلمه و بعد تصور ذهنی و داستان سازی استفاده برد مثلا عطار کلمه ی آشنای درون عطارد، حال نوبت ارتباط برقرار کردن بین این کلمه و تیر است.
عطار توسط مغولان کشته شد چگونه؟ احتمالا با تیر.
در زبان اوستایی tighri به معنای تیز ، تیر، نیزه ، تندرو . از این جهت می توان گفت:واژه ایرانی تیر با لغت لاتین tiger به معنای ببر همریشه است.
تیر = ( ماه چهارم از ماههای سال هجری خورشیدی )
تیر = ( یکی از سیارات منظموه شمسی، نام دیگر آن عطارد است. )
تیر = ( معادل پیکان که از کمان رهایش کنند. ) معادل ترکی آن " اوخ " می باشد.
تیر = ( معادل کلمه فشنگ که از اسلحه نواخت شود. ) معادل ترکی آن "گوللَه " یا "فشنگ " می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

تیر = ( چوبی صاف که چانه خمیر را پس از وردنه کردن با آن صافتر ، نازکتر و پهنتر می کنند تا در تنور زده شود. معادل ترکی آن " اوخلوخ " می باشد.

تیر سفته پیکان :تیری که پیکان آن ساییده شده و نوک تیز بود ، بالکنایه تیری که پیکان آهنی داشت
تیری از جعبه، سفته پیکان جست
در زه آورد و درکشید درست
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۵۲.

نام چهارمین ماه سال خورشیدی، برابر با ماه سرطان در افغانستان.
تیرماه در گاهشماری ایرانی از نام تیشتر، ایزد باران برگرفته شده و سیزدهمین روز در همین گاهشماری است.
تیر= تیر کمان از صور فلکی کمان گیر برای هزاره شناسی
تیر =چوب صاف
برای سقف خانه و ستون استفاده می شده
اصلاح میکنم نظر قبلی خودم را
تیر همان عطارد است بمعنای شکافنده ی علوم , زیرک با گیرایی بالا , معلم آسمان , شاعر و هنرمند , دزدی ماهر
شرف او بخاطر حک شدن نام زیراک بر تیر است و از صدقه سر سنبله و دخترش سیماب است
عذرخواهی میکنم از نطر قبلی :لطفا او را نادیده بگیرید
تیر بمعنای نیزه ک همان ستاره شعراست
پرچم دار باوفاست و در نبرد با دشمنان یزدان پاک سر سوزنی کوتاهی نمیکند
به امید خدا
تیر از شست رفتن:
کنایه از برباد رفتن و از دست دادن، پیشامَد، فرصت و امکان جبران کاری، کار از کار گذشتن، نوش دارو بعد از مرگ سهراب!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس