prop
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، مد کردن
با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، برجسته نمودن
تکیه دادن، تقویت کردن، پشتی کردن، با بالش نگه داشتن
تکیه دادن، اهمیت دادن، تایید کردن، باقوت تلفظ کردن، نیرو دادن به
تکیه دادن، کردن، راحت کردن، استراحت کردن، اسودن، ارمیدن، متکی بودن به
پیشنهاد کاربران
پشت گیری
پرازاندن
تکیه دادن چیزی به چیزی ثابت .
پسر جان ، این تابلو را بپرازان به دیوار ، مبادا بیفتد. ( گویش قزوینی )
تکیه دادن چیزی به چیزی ثابت .
پسر جان ، این تابلو را بپرازان به دیوار ، مبادا بیفتد. ( گویش قزوینی )
تنه دادن
سِریدن: تکیه دادن ( اوستایی: sri، نیا ایرانی: srai، سنسکریت: śray )
سِرین: تکیه گاه، باسن
سِرین: تکیه گاه، باسن
اتکا. . . لمیدن. . لم دادن. . . لم. . . پشت دادن
پشت دادن ، لم دادن ، لمیدن
لم، لمیدن، اتکا
لم
لمیدن
اتکا