تکه

/take/

    clip
    he-goat
    ibex
    piece
    fragment
    morsel
    article
    bite
    block
    chunk
    crumb
    dollop
    fraction
    glob
    length
    loaf
    lump
    nip
    nugget
    patch
    portion
    quid
    scrap
    shred
    slab
    snatch
    snippet
    stick
    stitch
    stretch
    strip
    wedge
    wodge

فارسی به انگلیسی

تکه ابر
glob

تکه اجر
brickbat

تکه افزودن به
piece

تکه ای از پهلوی هر چیز
sidepiece

تکه ای ازکنار هر چیز
sidepiece

تکه برداری
biopsy

تکه بزرگ
hunk

تکه پارچه
panel, rag, snip

تکه پاره
fragmentary, wreck

تکه پاره ها
relics

تکه پاره کردن
mangle

تکه پاره کردن کشور
dismember

تکه پهن و نازک پلاستیک
slat

تکه پهن و نازک چوب
slat

تکه تکه
torn to pieces, ragged, broken into pieces, a piece, asunder, bitty, fractional, piecemeal, sky-high, lump, patchy, sectional

تکه تکه سازی
dismemberment

تکه تکه شدگی
fragmentation

تکه تکه شدن
crumble, disintegrate, shiver

تکه تکه شده
disjointed

تکه تکه کردن
disintegrate, disjoint, dismember, lump, shiver, to tear (to pieces), to break into pieces

مترادف ها

slice (اسم)
برش، باریکه، تکه، لقمه، قاش، گوه، خلال، قاچ، مرهم کش

lump (اسم)
درشت، توده، مقدار زیاد، قلنبه، تکه، قطعه، گره، کلوخه، غده، ادم تنه لش

bit (اسم)
ذره، خرده، مته، رقم دودویی، تکه، قطعه، لقمه، سرمته، دهنه، لجام، پاره، ریزه، تیغه رنده

whit (اسم)
ذره، هیچ، تکه، اندک

tailing (اسم)
تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

gob (اسم)
خرخره، تکه، دهان، کلوخه، مقدار بزرگ و زیاد، ملوان، یک دهن غذا، تخته کف

lot (اسم)
سهم، محوطه، قسمت، کالا، تکه، قطعه، بخش، پارچه، توده انبوه، قواره، سرنوشت، قرعه، بهره، قطعه زمین، چندین، جنس عرضه شده برای فروش

fragment (اسم)
خرده، تکه، قطعه، پاره، باقی مانده، قطعات متلاشی

item (اسم)
فقره، فصل، تکه، بخش، رقم، قطعه خبری

patch (اسم)
مسخره، مشمع روی زخم، تکه، مدت، وصله، قطعه زمین، زمان معین، وصله ناجور

piece (اسم)
سر، خرده، دانه، مهره، تکه، قطعه، لقمه، پاره، بخش، نمونه، پارچه، کمی، عدد، اسلحه گرم، قطعه ادبی یا موسیقی، نمایشنامه قسمت

dab (اسم)
اندکی، تکه، قطعه، ضربت مختصر

chunk (اسم)
تکه، کنده، مقدار قابل توجه، تکه بزرگ یا کلفت و کوتاه

morsel (اسم)
تکه، لقمه، یک لقمه غذا

shred (اسم)
ذره، خرده، تکه، پاره، سرتکه پارچه

nub (اسم)
قلنبه، تکه، بر امدگی

slab (اسم)
چسبناک، باریکه، تکه، قطعه، تخته سنگ، لوحه، ورقه، لیز

cantle (اسم)
گوشه، تکه، قاش

scrap (اسم)
نزاع، جنگ، تکه، پاره، اشغال، اوراق، ته مانده، قراضه، ماشین الات اوراق

doit (اسم)
تکه، قطعه، پشیز، پول سیاه

dribblet (اسم)
تکه

loaf (اسم)
تکه، قرص نان، کله قند

ort (اسم)
تکه، پس مانده غذا، باقیمانده غذا

smidgen (اسم)
تکه، مقدار کم

nubble (اسم)
تکه، قنبلی، برامدگی یا گره کوچک

pane (اسم)
تکه، قطعه، قاب شیشه، جام شیشه

پیشنهاد کاربران

شقه
شقه شقه
در زبان کردی ایلامی به معنای قطره و چکه است .
تَکِّه: نُهاز. نُخراز. بُز نر پیشرو گله.
نمونه: شیرو بود که تَکِّه خان عمو وچند بزدیگررا به پرتاب کلوخ از. . . . واپس می راند. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۷ )
محمد جعفر نقوی
دوستی که گفتند تکه زیر و زبر دارد باید بگویم با تِکه را بازبر نیز گویند مگر تک نشنیدی
واژه تیگر نیز در تیگر یا دیگر دو تیگر سه تیگر همان که امروز در افغانستان جای بخش و تکه بکار میرود از همان است
دیوان لغات ترک یک کتاب جعلی است که در اغاز قرن بیست به عربی معاصر نوشته شد. جعل کنندگان چون به پیشینه زبان ترکی آشنایی نداشتندآنرا به عربی نوشتند هیچ آگاهی از ترکان آن زمان نمی دهد همه تاریخهایی که نوشته اکنون که شمرده شده درست نیست نقشه ها را از روی نقشه های اسلامی دزدیده از زبان نویسنده گفته که من شاهزاده و فرمانروا هستم و هشتاد سال به جهانگردی و پژوهش پرداختم تا چنین کتاب نوشتم نوشتن انگونه کتاب کار کمتر از یک سال است. شعرهایی که نوشته همه به سبک جدید و زبان جدیدند - انرا به نام خلیفه ای نوشته که در جهان نیامده و از چیزهایی نام میبرد که پس از سده ۱۶ پدید امدند -
...
[مشاهده متن کامل]

نه تنها تکه به چم بز نر و تکه از هرچیز پارسی است که گیسی به چم بز خوگر ( بزی که کوهی نیست ) نیز پارسی است و گیسی در پهلوی امده و همان واژه مویین است و زرتشتیان یزد نیز هنوز گیسی میگویند .
ان تکه دگر به چم بریدن و تکه تکه کردن است و تاشیدن تیشه تکنسین کسانی که در یک بخش استادند یک تا یعنی تا یک یک تا -
بز را مغولی یاما، قزاق اویغور ازبک اوچکه گویند ودیگر ترکان از وژه پارسی گیسی/گیچی و تکه ( قرقیز ) بهره میبرند گویندگیسی ( مویین بز ) واژی پهلوی است وهنوزدرجای جای ایران کاربرد دارد.
تگه بز نری است که برای راندن بزها نیک است و بز نر را به پارسی شاک گویند اگر یک ساله باشد چپش گویند اگر ماده باشد کلار گویند و پس از دو سالگی را دوبر و پس از سه ساله را سه بر چهاربر و پنج بر گویند و بز بزرگ را پازن گویند

تکه یا تیکه tekke : پارس ، پارت ، بخشی جدا شده از چیزی
تکه tokke : قطره ، چکه ، بخشی از آب
تکه takke : سدای ترک و ترک و هم بخشی از آتش
تَکَهَ/ tăkă :عنوانی برای نر بز، نیز نام قبیله ای ترکمن .
مانند: - از من به صبراو بگوئید موی تکه ام را مقراض نکند تا خبری از خودم برسد .
کلیدر
محمود دولت آبادی
تِکه به معنای قسمتی یا جزئی است
مثلا یک تکه از آن نان را بده یعنی یک قسمتی از آن نان را بده
اما راجع به حیوان های که گفتید ما در زبان خودمان به بُز نر
تَکه میگوییم
فرق این دو، کسره ها است تِکه یعنی قسمتی
و تَکه یعنی بز نر
درود ُ سپاس
" تکه" = بخشی از چیزی، برگرفته از واژه تک به چم تنها، کم و اندک، واژه ای پهلویست.
تک، واگویی دیگریست از واژه یک، که به ریخت تک درآمده ومعنای یک رانیز در خود دارد.
همانگونه که از یک، یکه بدست می آید ( یکه و تنها ) ، از تک نیز تکه بدست آمده.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه تکه در پارسی دری افغانستان به ریخت "تیکر" به چم پاره سفال و در زبان هندی به دیسه " توکرا" به معنی تکه، بخش آمده است.

بز نر در فرهنگ محلی برخی نقاط
آقای امید اولا سلام و عرض ادب خدمت شما؛
در ابتدا باید عرض کنم بنده هم مثل دیگران نظری ثبت میکنم با منبع و "هیچ اظهارنظری حاشیه ایی هنگام نوشتن توضیحات واژه نمینویسم" ولی تا زمانی که عده ای می آیند و با توهین به اظهارات من یا شخص دیگری صحبت میکنند، خب با توجه به این شرایط کنونی که هیچ حقی در کشور برای زبان ها جز فارسی نیست باید پاسخ این اشخاص را داد تا فکر دیگری نکنند، عده ای حتی از اظهارنظر ما هم ناراحت میشوند و توهین میکنند.
...
[مشاهده متن کامل]

خواهشی که از شما دارم هم این است هموطنیم ولی با عرض پوزش به خاطر جلب توجه نگویید که شما ترکید یا اگر هم هستید سعی کنید در ابتدا به زبان اول خودتون اهمیت بدید و بعد زبان های محترم دیگر وگرنه تحت تاثیر زبان دیگر بودن به دلیل شرایطی خاص هنر نیست، در دنیا انقدر این مسئله مهمه که روزی به عنوان روز جهانی زبان مادری داریم.
بنده هیچ غرضی ندارم هم زبان مادری دارم هم یک زبان دیگر را بلدم که صبح تا شب به خاطر علاقه به ادبیات، اشعار فارسی را میخوانم و کیف میکنم ولی ۱. توهین را با دلیل جواب میدهم ۲. در حوزه زبانشناسی به دلیل علاقه هر دو زبان را بررسی میکنم آنچه که مسلمه اینه که ما چون به هر دو زبان کاملا مسلطیم بررسی میکنیم ببینیم چی به چیه که البته باید گفت حوزه زبانشناسی بسیار پیچیده است و بنده واژگانی که واضح و مشخص هستند که ترکی هست عمدتا اینجا با منبع مینویسم چه اشکالی دارد ۳. درباره واژه "من" باید عرض شود که این واژه سومری هست و از سومری وارد زبان هندواروپایی شده.
و بنده هم هیچ جایی ننوشتم پهلوی و فارسی جداست اگر دنبال بهانه میگردید باید بگم که نوشته بودم زبان هخامنشی با فارسی جداست.
در ترکیه یا آذربایجان یا ترک های دیگر مناطق هم کلمات زیادی از زبان عربی استفاده میکنند مگه من چیزی گفتم! گفتم استفاده نمیکنند؟!
درباره حاشیه ها در جستجو کلمه "من" باید عرض کنم در کل اشتباهه به مباحثه پرداختن در این مورد، چون هیچ یک از افراد تخصص کافی ندارند ولی نگاه کنید که چه کسانی توهین را شروع کردند و در پایان اینکه "خود شما الان نظر خودت و من رو نگاه کن ببین کی توهین کرده!!"
نوشته های ما اینجا با منبع و ریشه وقت تلف کردن ولی نوشته های دوستانی که بدون ادله و منبع و. . اینجا چیزایی مینویسند که آدم حیرت میکنه شما لایکشون میکنی، اگر اینطوره چرا یکبار به دوستای خودتون نگفتید که ؛ که چی بشه! برید سرگرمیه دیگه ای پیدا کنید!
اگر بنده وقتمو اینجا تلف میکنم خوشحالم چون حداقل در یه جایی وقتمو تلف میکنم که یک چیزایی یاد میگیرم ولو از این دوستان که توهین میکنند چون به هر حال درست یا غلط هم باشند باعث میشوند بیشتر مطالعه کنم و به دانسته های قبلی اتکا نکنم. چیزهایی هم که بلدم مینویسم هر چند کم. چه چیزی بهتر از این سرگرمی که در حوزه زبان و ادبیات و. . . مطالعه کنی.
( ( ( ( ( ( ( جواب توهینتون هم نمیدم تا خودتون ببینید چه کسی با غرض و عقده و. . . نوشته ) ) ) ) ) ) ) ) ) )

آقای اردم همه ی صحبت های شما با بغض و کینه و تعصب آمیخته شده و هیچ ربطی به بخش پیشنهادات نداره. نظرت رو درست یا اشتباه بنویس برو ، دیگه چرا توهین میکنی به بقیه؟ هر کسی آزاده پیشنهادش رو بنویسه نمیدونم
...
[مشاهده متن کامل]
شما چرا انقدر بهت برمیخوره؟ گیریم که همه ی اینهایی که شما میگی واژگان ترکی هستن وارد فارسی شدن، خب که چی؟ اینهمه وقتت رو تلف میکنی میگردی تو نمیدونم کدوم منبع که واژگان ترکی که در فارسی استفاده میشن رو پیدا کنی بعد بیای اینجا بنویسی و هر کسی هم که نظر دیگه ای نوشته رو مورد عنایت عقده و تربیت خوردت قرار میدی. امیدوارم سرگرمی دیگه ای پیدا کنی.

آقای اردم ( کاف ) ، من ترک هستم و صحبت من رو مانند دیگر دوستان توهین به ترک ها در نظر نگیرید ، من فقط روی صحبتم با شماست. شما ادعا دارید که پهلوی و آرامی و فارسی زبان های جدا از هم هستند و از آنجایی که رشته ی تحصیلی شما زبان شناسی نیست شما صلاحیت اظهار نظر در این موارد تخصصی را ندارید. مورد دیگری که در تمام پیشنهادات و نظرات شما به چشم میخورد این است که در گویش فارسی امروز واژگان عربی زیادی استفاده می شود. زبان عربی به خاطر زبان اسلام و قرآن بودن تاثیر زیادی در همه ی زبان های منطقه گذاشته مانند ترکی و فارسی ( اگر زبان آن کشورها به طور کلی به عربی تغییر نکرده باشد )
...
[مشاهده متن کامل]

وام گرفتن واژگان از زبان های دیگر همه جای دنیا یک پدیده ی عادی است به خصوص میان مردمی که اشتراکات فرهنگی زیادی دارند. برای نمونه در ترکیه از این واژگان عربی بسیار استفاده می شود:محافظ، ساعت، پلَن، زمان، اما و. . . یا مانند تاثیر لاتین و فرانسوی روی انگلیسی، تاثیر انگلیسی روی آلمانی و. . . . ادعای دیگر شما ترکی بودن واژه ی من، تکه ، دهل و. . . است. واژه ی "مَن" آنقدر در فارسی قدمت دارد که برای پوچی ادعای شما کافی باشد . شباهت" من" به me در انگلیسی و گرجی و زبان های هندواروپایی گواهی ست بر اینکه این واژه از کدام خانواده ی زبانی ست. ولی دلیل نمیشود که این واژه از فارسی به ترکی وارد شده و به "بن، " تغییر یافته. شاید فقط شباهت زبانی ست!! اگر شما مستندات و منابعی دارید که این ادعا هایتان را ثابت میکند وقت خود را در این وبسایت تلف نکنید و شروع کنید به نوشتن یک کتاب!

جدیدا این اشخاصی که در حوزه زبان دری فعالیت دارند یک پسوند از مناطق ترک به خود میچسبانند که مثلا. . .
خب اگر هم در اصل چنین است شما هم مانند حکم آبادی فامیل را کسروی و کمبودی وحقیری، چیزی بگذارید.
...
[مشاهده متن کامل]

بنا به اینکه من غیر از توهین از این افراد چیزی ندیده ام نمیخواهم دهان به دهان شوم ولی لغتنامه زبان ترکی در قرن چهار هجری نوشته شده لغتنامه تو کو! منبع تو کو!برو قزوین ازت سنگ پای نابی درمیاد.
"صفحه لغات در توضیحاتشان ثبت شد"
مشکل اینان اینه که فک میکنن ترکی مثل این زبان ناقصه که واژه هایی مینویسن که هیچ استفاده ای الان ازش در زبان دری نمیشه ولی هر لغتی در دیوان لغات نوشته تمامشان همین حالا در زبان ترکی استفاده میشه.
وقتی هم که میخوان ریشه یابی کنن میرن سراغ زبان هندواروپایی چون هیچی از خودشون ندارند. اینکه ریشه یابی نیست بگو واژه مال خودم نیست تمام.
چندتا خزعبل نوشته که خودشم نمیدونه چیه، این تاشیتن ماشیتن کاشیتن راشیتن رو ننوشته توو کدوم لغتنامه نوشته شده، فک کرده دهخدا اندازه این نمیدونسته که منبع بیاره!
کیه که از ترهات های لوح هخامنشی منشور حقوق بشر ساخته اونم با نام " اولین"
دروغ رو چه کسی میگه.
اگر همون دیوان لغات رو درست خونده باشی کاشغری سرزمین ترکان رو از چین تا ابتدای اروپا عنوان کرده.
این متن رو موقت نوشتم تا شما بخونیو یک متن بیهوده دیگری بنویسی چون میدانم شما بجای حقیقت دنبال خودبرتری و اینجور مزخرفات هستید.
( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( ( موقت ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) )

واژه پارسی است که از دید بنًواژه شناسی به واژگان پارسی باستان که در زیر آمده، اشاره دارد:
تاک= t�k ـ 1ـ تا ( پس از عدد مانند دوتا ) ، 2ـ حتی 3ـ تنها، واحد، تک 4ـ تار 5 ـ درخت مو 6 ـ تکه، قطعه 7 ـ مجموع 8 ـ لنگه 9ـ تا اینکه 10ـ نظیر، مانند، مثل 11ـ شاخه
...
[مشاهده متن کامل]

تاشیتَن= t�shitan ـ 1ـ بریدن، قطع کردن، تراشیدن، از ته زدن 2ـ ساختن، خلق ـ ایجاد تولید کردن ( که همان کارواژه امروزی تاییدن=ضرب کردن است. )
تاکیتوم= t�kitom ذره، خرد، بسیار کوچک ( که به یک چیز تکین اشاره دارد همانند اتم )
( ( گویا کاربر بالا پیشرفت کرده و پیشتر بی آنکه از منبعی یاد کند، واژگان را به مغولستان پیوند می داد، اکنون برای آنکه کارش پیش رود، یک دیوانی که در سده 466 هجری قمری نوشته شده است، به ورنام ( عنوان ) منبع ، به تنگش می چسباند. من ترجمه دکتر صدیق از دیوانی که کاربر بالا اشاره کرده را دارم به این امید که واژه تکه را پیدا کنم ولی پیدا نشد که نشد، جدا از آن، ما در پارسی واژگان دوتا، سه تا و . . . را بکار می بریم که یعنی دوتا یکه ( واحد ) =دوتا، سه تا یکه ( واحد ) =سه تا و. . . ) )
از کاربر بالا خواهشمندم به ما بگوید در کدام رویه ( صفحه ) از دیوان یاد شده به واژه تکه اشاره رفته است؟؟؟ شگفت آور اینکه در این دیوان به واژگان بکار رفته در اقوام ترک که در همسایگی چین و شمال شرق آسیا در سده 466 هجری قمری گویش می شود، اشاره دارد و خود گواه محل زندگی آنان است و در این دیوان چیزی با نام بُنواژه شناسی و یا پیشینه واژه به چشم نمی خورد.

Təkə: در معنی " بُز نر " واژه ای ترکی است.
در زبان ترکی برای اسامی حیوانات اهلی از "نوزادی تا بالغ شدن" و "تفکیک جنسیت"شان انقدر اسم های گوناگونی وجود دارد که من خودم شاید همه اسامی را بلد نباشم، به همین دلیل است برخی از این اسامی در فارسی، ترکی هستند و واقعا این اهمیت به حیوانات حیرت انگیزه.
...
[مشاهده متن کامل]

یک واژه دیگر نیز که مشابهت دارد؛
توگَ، T�gə : گوساله ای که به سال دوم درآید.
تیشی توگه، tişi T�gə: گوساله ماده
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Tiku ( ترکی باستان ) : Tikə امروزی و در فارسی تکّه واژه ای ترکی به معنی قطعه ای از هر چیز است.
رونوشت از دیوان:
tik�:[قطعه، تکه]. Bir Tik� ət: یک قطعه گوشت.
منبع:"دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
************صفحه 537***********

تکه: ( tekka ) : [ اصطلاح چوپانی ] بز نر دو ساله. به زبان آذری" تَکِه"
پوشش
قطعه
قسمت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس