واژه تکمیل
معادل ابجد 500
تعداد حروف 5
تلفظ takmil
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی takmil
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
راستا
پیشنهاد استاد میرجلال الدین کزازی در نامه ی باستان:
بَوَنده: کامل.
بَوَندگی: کمال.
پیشنهاد استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی منطق ارسطو:
فرساخته: کامل.
فرساختگی: کمال.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد استاد حلیل دوست خواه در گزارش اوستا:
رسا: کامل.
رسایی: کمال.
هر سه پیشنهاد درست است و روان و سازگار با جان زبان پارسی است.
پارسی را پاس بداریم: )
تکمیل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
امیام amyām ( سغدی: amyāmand )
ایسپور ispur ( مانوی )
تکمیل شد باید بگی انجام شد تکمیلش کن باید بگی انجامش بده
بس آورد= تکمیل= اُسپوریهیدن، سپوریدن، اُسپوریهیشن، اُسپوریهش، پسازیشن، پسازش
پرداچینیشن، پرداچینش، فرا چینش، پادیساردن، پادیسارش، بَوِندیدن، بَوِندیشن، بَوِندِش،
اَکا، اَکاییشن، کامل کردن، اُسپورتن، اُسپوردن، اُسپورش، به پایان رساندن، رساگرداندن،
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها:
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " بساورد" را به جای واژه ی " تکمیل ( در دانش معانی ) " به کار برده است.
تمام کردن ، به پایان رساندن ، انجام دادن
این واژه تازى ( اربى ) ست و برابرهاى پارسى آن اینهاست: اُسپورش Ospuresh ( پهلوى: اُسپوریشْنْ : تکمیل ، تتمیم ، کامل سازى - در پهلوى اُسپوردن Ospurdan ( اُسپورتن ) : تکمیل - تمام - کامل کردن ) ، اَکایش Akayesh ( پهلوى: اَکاییشْنْ: تکمیل، تتمیم - در پهلوى اَکا Aka :
... [مشاهده متن کامل]
تمام ، کامل ) ، بَوِنْدِش Bavendesh ( پهلوى: بَوِندیشْنْ : تکمیل ، تتمیم ، کمال بخشى - در پهلوى بَوِندیدن Bavendidan : تکمیل - تمام - کامل کردن ) ، پادیسارش Padisaresh ( پهلوى: تکمیل ، اتمام ، تتمیم - در پهلوى پادیساردن Padisardan : تکمیل - تتمیم - اتمام کردن ، خاتمه - پایان
دادن ) ، پرداچینش Pardachinesh ( پهلوى: پرداچینیشْنْ : تکمیل ، تتمیم ، تمام سازى و . . . ) ، پسازش Pasazesh ( پهلوى: پَسازیشْنْ : تکمیل ، کامل سازى، تلفیق، تجمیع و . . . ) ، اُسپوریهش Ospurihesh ( پهلوى: اُسپوریهیشْنْ : تکمیل ، کمال بخشى ، غایت رسانى - درپهلوى اُسپوریهیدن
: تکمیل - تمام - کامل کردن