( = وضعیت ) و با تعیین به کار می رود و گفته می شود: تعیین تکلیف.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
کریش kariŝ ( پارتی: kariŝn )
استیت estit ( سنسکریت: sthiti ) .
تکلیف: آنچه کسی باید از دید اخلاقی، قانونی یا عرفی برای دیگری یا برای خودش انجام دهد که یا خود پذیرفته انجام دهد یا قانون و یا عرف برای او تعیین کرده است. ( https://www. cnrtl. fr/definition/devoir )
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی واژه ی عربی تکلیف، اینهاست:
هَرگ harg ( پهلوی )
رَستاد rastād ( دری )
آستوگ āstug ( اوستایی: āstugAtu )
کاریا kāryā ( سنسکریت ) .
مجموعه کارها و اعمالی که فرد برای رسیدن به حق انجام میدهد . ( تعریف حقوقی )
🇮🇷 واژه ی برنهاده: کاردوش 🇮🇷
تکلیف از سمت خداوند جز منفعت مخلوق نیست
همخانواده واژه کلفت ( نوکر خدمتکار ) است و بنابراین عربی نیست
کلمه ( تکلیف ) که مصدر فعل مجهول مضارع ( تکلّف ) است ، از ماده ( کلفت ) به معنای مشقّت است ، به این جهت تکلیف را تکلیف خوانده اند که کارفرما و صاحب تکلیف کارگر و مکلّف را به مشقت می اندازد . ( تفسیر المیزان )
کارپند، کارموزه، کارنوشت
یعنی عذابی برای شکنجه بچه ها
در قدیم برای شکنجه دادن بچه ها از روش خیلی معروف تکلیف استفاده میشده
پاره کردن بچه ها
تکالیف
religious obligation
تکلیف معین کردن
روشنک باطل میگه
در پاسخ به روشنک باید بگم
به ریسکش نمیرزد
شما یک درصد بگیرید که پروردگار از خداوند چنین چشمداشت دارد. انجامش میدهیم.
تکلیف اگر از ناحیه کسی که احتیاجی به ما ندارد صادر شود یعنی خدای مهربان فقط به منزله خیر خواهی میتواندباشد نه چیز دیگر و این به نفع تکلیف شونده است پس کسی که به چنین تکلیفی عمل نکند بیشتر به خود ظلم کرده است.
کاریا ( در یکی از آرش های آن )
کاردوش
واجب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)