leatherneck
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تکاور
تکاور، جنگل بان، ولگرد خانه بدوش، هنگ سوار، تفنگدار سواره
تکاور، تک روی، اسب تک رو
پیشنهاد کاربران
واژه تکاور
معادل ابجد 627
تعداد حروف 5
تلفظ takāvar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) ‹تگاور›[[پهلوی]]
مختصات ( تَ وَ ) ( ص مر. )
آواشناسی takAvar
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
معادل ابجد 627
تعداد حروف 5
تلفظ takāvar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) ‹تگاور›[[پهلوی]]
مختصات ( تَ وَ ) ( ص مر. )
آواشناسی takAvar
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
تکاور
در فارسی واژه �تک� و � آفند� به معنای حمله
واژه �پاتک� و �پدافند� به معنای ضد حمله
در فارسی واژه �تک� و � آفند� به معنای حمله
واژه �پاتک� و �پدافند� به معنای ضد حمله
Commando : تکاور - کماندو
Commander : فرمانده
Commander : فرمانده
یه پرسش از عذرا داشتم واقعا چیزی که میگویی رو خودت هم باور میکنی یا فقط میخوای ما رو بخندونی آخه آور ترکی !!!!! آوردن که من مضارع میشه آور
دلاور. تکاور. تناور. سماور. جنگاور. ننگاور. وهر کلمه ایی آورد. آور. و ورداشته باشد. تورکی است. مثل آوردگاه. شهرآورد. ورمزیار. وردنه. بیله وردی. تانری وردی. سهرودی. دانیش ور. کجور. فر ور دین. . پر ور ش. فرا ور ده
رنجر، پیکارگر، جنگاور، جنگی، دلاور، رزمنده، مبارز، نبرده، تازنده، دونده، تیزرفتار، اسب تندرو
رنجر