تکان خوردن


    budge
    flap
    jolt
    judder
    quicken
    shift
    waggle
    wave

فارسی به انگلیسی

تکان خوردن با طرز پرخاشامیز
flounce

تکان خوردن تند و ناگهانی
jerk

تکان خوردن تند و نامنظم
flutter

تکان خوردن شلاق وار
whip

تکان خوردن غیر ارادی اندام بدن
jerk

تکان خوردن کشتی و هواپیما
pitch

مترادف ها

shake (فعل)
تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن، بهم زدن، تکان خوردن، لرزش داشتن، متزلزل کردن

wag (فعل)
تکان دادن، جنباندن، تکان خوردن، جنبیدن

scud (فعل)
تکان خوردن، تند راه رفتن

vibrate (فعل)
لرزیدن، نوسان کردن، تکان خوردن، جنبیدن، ارتعاش داشتن، مرتعش کردن، تموج داشتن

quake (فعل)
لرزیدن، بهیجان امدن، لرزاندن، تکان خوردن، مرتعش شدن، لرزش داشتن

hotch (فعل)
تکان خوردن، لولیدن، بیقراری کردن

jolt (فعل)
تکان دادن، تکان خوردن، دست انداز داشتن

jounce (فعل)
تکان دادن، تکان خوردن، دست انداز داشتن، بشدت بالا و پایین پریدن

پیشنهاد کاربران

وول
جُم
جروندن/jorundan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای تکان دادن است.
چقدر، میجری/mijjori/؟ یعنی چقدر تکان می خوری؟
در این گویش، بجرون/bejjorun/ به معنای تکان بده و نجرون/najjorun/ به معنای تکان نده است.
جم خوردن، حرکت کردن، جنبیدن، منقلب شدن، به هیجان آمدن، هول کردن، هراسیدن، به اهتزاز درآمدن

بپرس