شاید مفید و ثمر بخش و راهگشا باشد بدانیم که زنجیره علت و معلول بصورت یک خط نمی باشد طوریکه در طول آن بسوی گذشته ها و آینده های دور دست نتوان اولین و آخرین حلقه های آنرا بطور حقیقی و دقیق تعیین نمود بلکه دایره وار ست و کلیه حلقه های آن منجمله اولین و آخرین بر هم منطبق و یکی اند، واحد و یگانه. هرکدام از حلقه های این زنجیره بطور کامل هم معلول حلقه قبل و هم علت حلقه بعد از خود می باشند. کلیه حلقه های پایینی ( پست تر ) از آغاز سفر تاکنون دیگر وجود ندارند بلکه یکی پس از دیگری با جهش های کلی کوانتمی از طریق وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض بهمدیگر تبدیل و به حلقه فعلی منجر گردیده اند، یعنی این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست. کلیه حلقه های بالائی ( بر تر ) هم تا پایان سفر وجود ندارند بلکه هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش با پرش های کلی کوانتمی به روش اشاره شده از همین حلقه فعلی آفریده خواهند شد تا یک دور کامل روی دایره و بازگشت به همان آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. مسیر حرکت لحظه جاودانه حال هم به همین ترتیب دایره وار میباشد و همیشه حرکت خودرا پس از یک دور کامل از نو آغاز می نماید. این روند و تصویر در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار بطور مطلق برابر و یکسان می باشد. از دیدگاه فردی من ( با نام های مستعار قدیمی قندی و . . . ) خدای حقیقی و واقعی یعنی خدا از دیدگاه علمی ( و نه خدای کلمه ای، مفهومی، ایده ای از دیدگاه دین و فلسفه و عرفان و آتئیسم ) موجودیست بیکران یا بینهایت و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود. چنین خدائی هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای مجموعه باز و بیشمار جهان های متناهی و مساوی و موازی و در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول ( یا یک هفتم کلیه مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اَخَس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف ) در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. موجودات مفید زنده نباتی و حیوانی و انسانی در طول زندگی بسیار طولانی در حالت بهشت برین از غریزه تولید مثل بر خوردار نبوده اند، یا به بیانی دیگر می توان گفت که در طول آن زندگی در نظام احسن و اشرف، غریزه تولید مثل بطور کامل در وجود هر نبات و حیوان و هر فرد انسانی خاموش بوده است. غریزه تولید مثل با آغاز این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی، روشن و فعال گردیده و قوه یا توان آن در این دنیا و در گوشه ای از کهکشان راه شیری پس از پیدایش این منظومه شمسی حدود چند میلیارد سال پیش منجر به شکل گیری یکی از تار های ژنتیکی گردیده که خود مستعد تولید مثل هم بوده و آن تار های اولیه پس از کثرت یافتن، دو به دو بطور معکوس از طریق چهار مولکول بازی به هم پیوند خورده و دوتار ژنتیکی ( پِری هلیکس ) به پیدایش رسیده و قوه یا توان غریزه تولید مثل پس از آن و شکل گیری هسته و پوسته تک سلولی های اولیه ( تک یاخته ها ) تاکنون به روش تقسیم سلولی ادامه یافته و تا پایان انقراض کامل در منظومه شمسی هم ادامه خواهد یافت. در پایان کلام کودکانه امروز خود لازم به اشاره می دانم که از دیدگاه فردی من، چارلز داروین تصور بسیار روشن تری از حکمت و دانش و هنر و قدرت مطلق و بیکران خدای حقیقی و واقعی داشته در مقایسه با بینش و باور پاپ ها و کاردینال های مستقر در واتیکان.
... [مشاهده متن کامل]
در همین ارتباط بر اساس بینش و باور فردی من ، دو داستان مبدئی - بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، یعنی محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( موسی و محمّد ) ابلاغ نگردیده.
بر اساس مندرجات یا مستندات کتاب ایوان گلی های چهارگانه ( به زبان عربی : اناجیل اربعه ) یکی از شنوندگان کلام ایسا ( عیسی ) مسیح یک سوال به شکل زیر طرح نموده : ای رابّی ، ای استاد، من چگونه می توانم دوباره متولد شوم؟ ایسا در پاسخ به این سوال چنین فرموده: من به تو میگویم، تا این آدم قدیمی در وجود تو نمیرد، تو نمی توانی دوباره متولد شوی. مسیحیان امروز بر این باورند که منظور ایسا از تولد دوباره ، تولد در روح بوده و نه از مادر. از دیدگاه من منظور ایسا این بوده : شما پیروان شریعت موسا ( موسی ) تا نتوانید این داستان بابا آدم و ننه حوا را بدست فراموشی بسپارید، هرگز نمی توانید به روش دیگری در زمینه آفرینش این جهان و موجودات درون آن به امر و خواست خدا بیندیشید. این دو داستان دو قفل سنگین اند که بر روی در های قوای ادراکی فهم و عقل پیروان این سه دین بخصوص در سطوح پیشوائی و مرجعیت تقلید، زده شده اند طوریکه به کمک هیچ کلید معمولی و یک فراکلید ( پارا کلید ) ویژه باز شدنی نیستند. به زبان عادی و رومرزه میتوان گفت: تا سر هایشان به سنگ قبر نخورد، نمیتوانند از این دو خواب غفلت بیدار شوند.
تکامل انسان :پیشرفت مردم.
♦️
ادامه ی فرسته ی پیشین 👆👆👆
🔸 #to_coevolve
🔸 #هم آوالیدن
▪️مثال:
اسپرم و تخمک برای آنکه باروری ِ تخم را حفظ کنند باید هم آوالَند ( با هم تطور یابند. )
🔹 #coevolution
... [مشاهده متن کامل]
🔹 #هم آوالش ( هم آوالِش )
▪️مثال:
سگ ها با نیازهای انسان هماهنگ شده اند، و این نتیجه ی هم آوالشِ آن هاست.
🔸 #coevolutionary
🔸 #هم آوالشی
🔹 #to_devolve در سیاست و جامعه شناسی
🔹 #فرووالیدن ( فُرووالیدن یا فُروالیدن ( بسنجید با: واایستادن —� واستادن یا وایستادن. )
▪️مثال:
سرانجام امپراتوریِ روم به دولت های ستیزه گر فُرووالید ( به وضعِ بدتر و پست تری تغییر یافت. )
۲ - یک مدیرِ خوب باید بداند که چگونه وظایفش را به زیردستان فُرووالَد ( احاله کند. )
🔸 #devolution
🔸 #فرووالش ( فُرووالِش یا فُروالِش )
▪️مثال:
بسیاری از مردمِ استان از فُروالشِ وظایف به اداره های استانی خوشحال نبودند. ( منظور این است که از تحویلِ وظایفی که برعهده ی مرکز بوده است به مقام های استانی خوشحال نبودند، چون امکانِ آسیب دیدن از تنگ نظری ها در چنین مواردی بالا می رود. )
🔹 #devolved
🔹 #فرووالیده ( فُرووالیده یا فُروالیده )
▪️مثال:
در دو دهه ی گذشته دولتِ فُروالیده ( احاله ی اختیار کرده، حدِاقلی ) از سوی بسیاری از سیاستمداران نقدهای جدی شده است.
🔸 #devolvement
🔸 #فرووالمان ( فُرووالْمان ، فُروالمان )
▪️مثال:
فُروالمان ( تفویضِ اختیار به پایین دستی ) می تواند موجبِ شکوفاییِ استعدادها و بالا رفتنِ بهره وری در کارها شود.
🔹 #devolutionary
🔹 #فرووالشی ( فُرووالِشی یا فُروالِشی )
▪️مثال:
امتیازهای فُروالشی ( مربوط به تفویضِ اختیار ) باید به گونه ای باشند که امکانِ نفوذ نیروهای بیگانه و میل به گریزازمرکز در استان ها افزایش نیابد.
🔸 #devolutionism
🔸 #فرووال گرایی ( فُرووال گرایی یا فُروال گرایی )
🔹 #evolutionist
🔹 #فرووال گرا ( فُرووال گرا یا فُروال گرا )
▪️مثال:
آنقدر فُروال گرا ( خواهانِ تفویضِ اختیار ) در اسکاتلند زیاد شد تا سرانجام درخواستِ استقلال کردند.
⬇️⬇️⬇️
🔸 #to_devolve زیست شناسی
or: #bacward_evolution
🔸 #پس آوالیدن ( پَس آوالیدن )
▪️مثال:
معمولا یک اندام آنگاه پس می آوالَد ( دچارِ آوالشِ برگشتی می شود ) که ناکارَک شود یا با نیازهای تازه ی جاندار هماهنگ نباشد.
🔹 #devolution
🔹 #پس آوالش ( پَس آوالِش )
▪️مثال:
بسیاری از زیست شناسان بر این باورند که پَس آوالش در سطحِ گونه رخ نمی دهد، و آنچه رخ می دهد همچنان آوالِش است و گونه ی تازه هرگز گونه ی بدوی نمی شود.
🔸 #devolved
🔸 #پس آوالیده ( پَس آوالیده )
▪️مثال:
گونه ی پس آوالیده ( متطورِ رو به عقب ) نداریم؛ همه ی گونه های زیستی آوالیده اند.
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختی واژگانِ عمومی و تخصصی
♦️⭐️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_evolve به معنای تغییریافتنِ گونه های زیستی با گذشتِ زمان ( در زیست شناسی؛ ) تغییر و تحول یافتن در هر شکل از ساختارهای غیرِ زیستی در جهان با گذشتِ زمان ( در دانش های دیگر؛ ) تطور یافتن؛ و جُزین
... [مشاهده متن کامل]
ا↙️
#آوالیدن ( āvālidan ) 👈 آ ( پیشوند، تغییریافته ی پیشوندِ uz، برای دیدنِ این نوع تغییر بروید به حسن دوست، درآیه های آروغ، زَروغ، زراغن. ) وال ( ستاک برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ ŭar به معنای گردیدن یا چرخیدن ) - - یدن ( نشانه ی مصدرساز )
🔺 نکته:
برای برساختنِ فعلِ آوالیدن، نگاهِ نگارنده به تلفظِ ستاکِ موجود در زبانِ سانسکریت بوده است. بااین حال، می توان چنین فرض گرفت که تبدیلِ "ر" از ریشه ی نیاایرانی به "ل" در فارسی رخ داده است. این فرض هم با نمونه های زیر توجیه پذیر است. توجه کنید:
ریشه ی نیاایرانیِ - kar —> سِگالیدن
خور —> خوال ( خوالیگر ( آشپز ) )
زر ( پیر ) —> زال
و در گویش ها:
دیوار —� دیفال
دار ( درخت ) —� دال
سپیدار —� سفیدال
( پایینِ صفحه را ببینید. )
▪️مثال:
۱ - آیا انسان از گوریل آوالیده است ( تطور یافته است؟ ) نه، این هر دو گونه ی زیستی از نیایی مشترک آوالیده اند ( تطور یافته اند. )
۲ - امروزه باکتری ها و ویروس ها بی وقفه دارند ضدِ پادزیست ها ( آنتی بیوتیک ها ) و پادویروس ها می آوالَند ( تطور می یابند. )
🔺توجه:
🔹 #evolution
🔹 #آوالش ( آوالِش )
۱ - سنت گرایانِ دین همواره با آموزشِ نظریه ی آوالشِ داروین در مدرسه ها مخالفت کرده اند.
۲ - آوالشِ بازی های رایانه ای از دو دهه ی پیش با شتابی سرسام آور ادامه داشته است.
🔸 #evolutionary
🔸 #آوالشی
🔹 #evolutionarily
🔹 #آوالیانه
🔸 #evolved
🔸 #آوالیده
▪️مثال:
پس از چند میلیون سال گونه هایی آوالیده ( تطوریافته ) از پستانداران پای بر زمین نهادند که در برابرِ اکسیژنِ کمتر بسیار مقاوم بودند.
🔹 #evolver تطوریابنده، متطورکننده
🔹 #آوال گر
یا: #آوالش گر
🔸 #evolvement تطوریافتگی
🔸 #آوالمان
یا: #آوالیدگی
▪️مثال:
گمان می رود کامیابیِ اقتصادیِ چین نتیجه ی آوالمانِ ( تطوریافتگیِ، دگرگون شدگیِ ) نیروی کارِ روستایی به نیروی کارِ صنعتی در این کشور باشد.
🔹 #evolvable
🔹 #آوالیدنی
یا: #آوال شوا ( آوال شَوا )
یا: #آوال پذیر
▪️مثال:
در آینده ممکن است با بَرداهایی ( روبات هایی ) رویارو شویم که کارآمد، خودبسنده و آوال پذیر ( آوال شَوا ) باشند.
🔸 #evolvability
🔸 #آوال شوایی
یا: #آوال پذیری
🔹 #evolutionism
🔹 #آوالش گرایی
یا: #آوالش باوری
▪️مثال:
به سالِ ۱۸۶۸، آن ها اصطلاحِ آفرینش باوری را در برابرِ آوالِش باوری ( باور به تطور یا آوالشِ جانداران ) جعل کردند.
🔸 #evolutionist اسم و صفت
🔸 #آوالش گرا
یا: #آوالش باور
▪️مثال:
آوالِش گرایان با همه ی آفرینش باوران به یک شیوه برخورد نمی کنند، بویژه با آن ها که با فلسفه آشناترند.
🔹 #macroevolution
🔹 #درشت آوالش
▪️مثال:
درشت آوالِش چگونگیِ تغییرِ یک گونه به گونه ای دیگر را می پژوهد.
🔸 #microevolution
🔸 #ریز آوالش
▪️مثال:
یک زیست شناسِ آوالِشی می کوشد توضیح دهد که چگونه تغییرهای درشت آوالِشی نتیجه ی ریزآوالش هستند.
🔺 نکته:
پیشتر دو واژه ی فرگشت و دگرگونش برای جایگزینی evolution در زبان فارسی ساخته شده اند که هر کدام ایرادی حل ناشدنی داشته اند.
فرگشت دارای پیشوندِ "فر" است که به معنای بالا و والاست، حال آنکه evolution فرایندی است که الگوی تغییر در آن رتبه مند نیست، بلکه تغییر گاهی متناسب است با شرایط محیط، و گاهی هم تصادفی یا رندوم است.
دگرگونش هم اگرچه از نظر معنای جزءبه جزء ایرادی ندارد، ولی واژه ای نازاست، و نیز ناهمخوان از دیدگاهِ ریشه شناختی.
واژه ی تکامل هم بارِ معناییِ "کامل شدن" دارد، که در فراروندِ evolution دیده نمی شود.
🔹 هم ریشه های دیگرِ #آوالش و #آوالیدن در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 چرخیدن، گردیدن ➖ - var
پارتی 👈 فرو رفتن ➖ nwrd
خوارزمی 👈 چرخیدن، گردیدن ➖ - nwry
زازاکی 👈 چرخیدن در پیرامون ➖ zivirnāyiš
مونجی 👈 گستردن تارها بر روی دستگاه بافندگی ➖ ( wušk ( war
سانسکریت 👈 چرخیدن در پیرامون ➖ valate
یونانی 👈 چرخیدن ➖ eilein
لاتینی 👈 چرخیدن ➖ volvere
انگلیسی 👈 چرخیدن ➖ revolve
پورواهندواروپایی 👈 چرخیدن، گردیدن ➖ - ŭel
یا - wel
🔺 نکته:
۱ - جزء اولِ واژه ی "وول خوردن" در زبانِ کوچه، که به معنای "جنبیدن" ( گاهی همراه با چرخش، برای مثال در کِرم ها ) است، ممکن است به همین ریشه مربوط باشد.
۲ - برای دیدنِ فعلی دیگر از این ریشه بروید به: #to_wave .
🔺 ادامه در فرسته ی بعد:
ا👇👇👇
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی
پیشنهاد استاد میرجلال الدین کزازی در نامه ی باستان:
بَوَنده: کامل.
بَوَندگی: کمال.
پیشنهاد استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی منطق ارسطو:
فرساخته: کامل.
فرساختگی: کمال.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد استاد حلیل دوست خواه در گزارش اوستا:
رسا: کامل.
رسایی: کمال.
هر سه پیشنهاد درست است و روان و سازگار با جان زبان پارسی است.
پارسی را پاس بداریم: )
سازگاری
تکامل پیدا کردن=سازگاری پیدا کردن
تکامل پیدا کرد=سازگار یافت
Tak amol از دو کلمه به شکل زیر ساخته شده است : tak با تلفظ تک به زبان فارسی به معنای واحد و یگانه و amol با تلفظ آمول به معنای مُل یا عامل یا علت اولیه و آغازین. واژه مُل همان کلمه است که در زبان های غربی در عصر جدید به ملوکول تبدیل شده است که از پیوند دو یا چند تا اتم ایجاد می شود و mol در علم شیمی یک واحد است.
... [مشاهده متن کامل]
Takamol یا تکامل از دو کلمه به شکل زیر ساخته شده است : ta با تلفظ تا به معنای فاصله زمانی و مکانی یا فاصله متقابل بین کیفیت و کیفیت و علت و معلول و kamol در اصل و ریشه به شکل kamel با تلفظ کامل . لذا تکامل به شکل " تا کامل " به معنای رسیدن تا سطح کمال بوده است. این کلمه از زبان فارسی به زبان عربی راه یافته است. شاید مفید و مثمر ثمر باشد که بدانیم زبان ها هیچگونه دشمنی با همدیگر نداشته و ندارند و می توانند توسط انسان به روش های منطقی و معقول و دلپسند با هم آمیزش یابند. دشمنی و رقابت در میدان نام آوری و شهرت طلبی بین انسان هاست و نه زبان ها. جایگزینی کلمه تکامل با کلمه فرگشت از دیدگاه فردی من نشانه بارز و آشکار میل به پرسه زدن روی گمراهه های خیال و وهم می باشد.
تَکامُل: از حالت غیر کامل به حالت کامل وبه اتمام رسیدن.
تکامل در ریاضی Mathmatic هم همین معنی دارد.
نظریه Evolution مال راهب مسیحی داروین ( نماز خان ویکتا پرست ) به معنی تکامل نیست؛ وتکّه بردای از نظرات اصلی اقای داروین وتحریف شده.
... [مشاهده متن کامل]
وبه معنیه "تطابق وسازگاری با محیط" هست. چون همه مخلوقات کامل هستند وبی نقص وعیب ونیاز به تکامل ندارند؛ بجز انسان؛ با بی ادبی تنزّل میکند ودر توّهم أحمق میشه واگه اخلاق وادب یاد گرفت وواردشد به بهشت؛ به کمال رسید.
رشد کردن، پیشرفت کردن.
تکامل یعنی کامل شدنی
تکامل به ترکی ؛ اوریلمک ، بویومک
بهینش ( بهین شدن )
تکامل به معنای رشد کردن
کاش یک روزی در آینده برای انسان مقدور میشد، ژن هایی که پس از افتادن دندان های شیری رشد و نمو دندان های اصلی را به عهده داشتند و پس از انجام آن وظیفه به خواب رفته یا خاموش گردیده اند، اول شناسایی گردند و سپس دوباره بیدار یا روشن شوند تا وظیفه فراموش شده خودرا دوباره به عهده بگیرند تا پس از افتادن دندان های اصلی نیازی به دندان مصنوعی نباشد. چنین دخالتی توسط انسان در انتخاب طبیعی شاید در خور تحسین قرار گیرد.
... [مشاهده متن کامل]
نظریه تکامل دو خط جداگانه دارد یکی اینکه هر موجودی ریشه اصلی خودرا مستقیما در تجمع تک یاخته ها داشته باشد و دیگری اینکه از تجمع تک سلولی های اولیه کثرت اندکی صورت گرفته و به تدریج هرکدام از آنها به شاخه های مختلف انشعاب یافته و مجموعا روی هم رفته درخت تکاملی را ایجاد نموده اند. بهر حال امروز میتوانیم این سوال را مطرح نمائیم که آیا طبیعت در تولید فر آورده های خویش نقش مسالح و ابزار و بنا را ایفا میکند و یا علاوه برآن نقش طراحی و معماری را هم عهده دار می باشد؟ سوال را میتوان محدود تر طرح نمود. آیا در تولید یک موجود انسانی مثل منِ حقیر انتخاب طبیعت سبب شده است که والدین من باهم آشنا گردند و با هم ازدواج کنند و در آن شب ظلمانی بر اثر آمیزش جنسی مرا تولید نمایند؟ آیا در این زمینه انتخاب طبیعت آگاهانه و بر اساس یک طرح از پیش ریخته شده صورت گرفته است یا نا آگاهانه و از روی اتفاق و تصادف ؟ آیا پدر و مادر من تصادفی و اتفاقی با هم آشنا گردیده اند، یا طبق یک طرح از پیش تعیین شده؟ چنین سوالاتی جدید نیستند بلکه در طول تاریخ اندیشه انسان را به خود مشغول داشته اند. در پاسخگویی به چنین سوالاتی با باور های دینی آشنایی داریم، اما این باور ها روح کنجکاو و جستجو گر انسان اندیشمند غیر دینی دیروز و امروز را بطور کامل ارضاءنکرده و نمیکنند. به نظر این حقیر بجای کنار گذاشتن خداوند و گرایش به سمت آتیسم و خداناباوری بهتر است که خداوند و خلقت و آفرینش را از دیدگاه علمی مورد بررسی قرار دهیم و به متون دینی از قبیل آیات و روایات و احادیث و تفاسیر عدیده آنها اکتفا نکنیم و وقت خودرا طریق غرق شدن در چنین منابعی تلف ننمائیم. درست است که خداوند جهان و موجودات زنده و غیر زنده و در راس آنها انسان را هدفمند خلق کرده است، اما از راه تکامل و نه از راه شعبده بازی " کُن فیکون " یا فرمود بشو و همه چیز شد. به چه چیزی و یا به چه کسی گفت بشو و آن چیز و آن کس شد؟ به نیستی امر کرد یا به هستی ؟
اگر واجب الوجود دارای وجود مطلق و نامتناهی بوده باشد، مطمئنا به نیستی امر نکرده است، زیرا در وجود لایه تناهی ، نیستی نمیتواند وجود داشته باشد. بنابر این میتوان باور داشت که خداوند متعال به وجود خود و در وجود خود، فرمان خلقت را صادر نموده است و آنهم قبل از صدور امر خلقت ، طرح خلقت و آفرینش را به کمال مطلق رسانده است. خداوند متعال مکان و زمان نامتناهی و بی آغاز و بی انتهای خویش را تقسیم نموده و آنها را به مکان های محدود و متناهی و زمان های محدود و آغاز و پایان دار ازل و ابد تبدیل نموده است. و وجود خودرا به کثرت رسانده و در چهارچوب مکان های متناهی آنرا به وجود های متناهی نزول داده است. هرکدام از این مکان ها و وجود های متناهی در پهنه بینهایت یک جهان واحد را به نمایش میگذارند. این مکان ها هرکدام یک فضای سه بعدی را تشکیل میدهند که دو بعد طول و عرض محیط و مرز ساکن و ثابت و بعد عمق شعاع جهان ها را در بر میگیرند. بعد چهارم یا بعد زمانی بر اساس نوع جهان ها دو نوع اند. در جهان های معنوی که از لحاظ پیدایش مقدم بر جهان های مادی میباشند، لحظه ازل طول عمر آنها را رقم میزند و در جهان های مادی این وظیفه به عهده لحظه ابد می باشد. لحظات ازل و ابد هر دو برابر با طول زمان لحظه حال و آنهم خود برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه میباشند. در روند اجرای مفاد طرح مطلق خلقت دو نوع کثرت صورت گرفته است، یکی تقسیم بینهایت به واحد های محدود و متناهی و مطلقا مساوی جهانی که این تقسیم و کثرت هرگز به پایان نخواهد رسید و آنهم به دلیل ساده بیکرانی وجود و دیگری کثرت محتوای واحد های متنهای در درون جهان ها به موجودات مختلف زنده و غیر زنده. بطور کلی پهنه بیکرانی و لایه تناهی را میتوان به سه بخش وسیع تصور نمود به شکل زیر : بخش میانی یا مرکزی شامل تعداد زیادی جهان های مادی و یک لایه قطور و وسیع روی آنها متشکل از تعداد زیادی از جهان معنوی و بخش سوم از یک طرف محدود به آخرین لایه بیرونی جهان های معنوی و از طرف دیگر بیکران و بی پایان. سرنوشت بخش سوم چیزی نیست غیر از نزول و تبدیل شدن به جهان های معنوی و سرنوشت جهان های معنوی در طی قوس نزولی چیزی نیست غیر از نزول و تبدیل شدن به جهان های مادی و سرنوشت جهان های مادی در طی قوس صعودی چیزی نیست غیر از صعود و تبدیل دوباره به جهان های معنوی و سرنوشت جهان های معنوی در طی قوس صعودی چیزی نیست غیر از صعود و تبدیل مجدد به حالت اولیه قبل از عمل تقسیم و تکثر. آن حالت اولیه که میتوان آنرا حالت ملکوتی نامید عبارت است از دانش، آگاهی ، قدرت، خواست و اراده، رحمت و عشق، صبر و بردباری، زیبایی و خوبی مطلق و نامتناهی که جملگی از صفات خداوند متعال بوده و در مالکیت وی میباشند. در روند عمل تقسیم همه این صفات به واحد های محدود و متناهی نزول یافته اند و نسبی گردیده اند و مطلقیت اولیه را از دست داده اند. صفت مطلقیت به چهار چوب و مفاد طرح خلقت بخشیده شده است. لذا خداوند متعال بطور جاودانه پس از صدور فرمان خلقت ، در اجرای طرح مطلق خلقت و آفرینش هیچگونه تجدید نظر و دخالتی دیگر نمکند. مجموعه جهان ها را میتوان جامعه الاهی پنداشت. در مقایسه با جوامع انسانی، افراد جامعه الاهی نامحدود، مطلقا مساوی و نسبت به هم دیگر خودی میباشند و نه غیر از همدیگر. افراد جوامع انسانی از طریق آمیزش جنسی والدین تولید میشوند، و افراد جامعه الاهی از طریق تقسیم وجود لایه تناهی واجب الوجود و بطور خودکار. افراد جوامع انسانی از سرا یا خانه های خود بیرون میروند و باهم تماس میگیرند و در ارتباط با هم قرار میگیرند، اما افراد جامعه الاهی در خانه های جهانی خود جاودانه باقی می مانند و نیازی به ارتباط گرفتن با هم دیگر را ندارند، زیرا همگی یک واحد مطلقا برابر اند و هر لحظه از حال و روز همدیگر مطلقا آگاه اند. گویا انشتین بدون دلیل نگفته است که خداوند یک هندسه دان است. خداوند متعال برای خویشتن، سرا های مجلل ، واحد و بیشمار احداث نموده است و آنهم نه از نیستی و عدم و فقط یک جهان فسقلی و ناچیز دینی و دنیوی. بر طبق باور ادیان ابراهیمی بخصوص دین اسلام ، خداوند متعال انسان را جهت بندگی ، عبودیت و طاعت و عبادت و ستایش و تسبیح و ذکر اسماء و صفات خویش آفریده است. با احترام کامل به پیامبر اسلام و محتوای کتاب دینی قرآن و روایات و احادیث ایشان و اهل بیت اش و با احترام به پیروان صادق و مخلص و موئمن دین اسلام، این حقیر بر این باور است که خداوند متعال انسان را با اهداف اشاره شده نیآفریده است بلکه برای آشنایی کامل با خویش . و انسان بخش مهمی از وجود خداوند میباشد و هرگز از خداوند جدا نشده و جدا نخواهد شد، لذا انسان نیازی به رجعت یا برگشت و وصال عارفانه به لقاء الله را ندارد. انسان از طریق بر پایی روز قیامت به حالت ملکوتی اولیه بر نمیگردد بلکه به همراه طبیعت و کیهان با پشت سر گذاشتن سیر و سلوک ها و سفرهای متعدد هفتگانه. علاوه بر این اسفار سبعه، انسان بر خلاف باور متداول و عمومی تنها دارای یک سرنوشت جنسی ( زن یا مرد یا جنس بینابین ) نبوده بلکه خداوند متعال در مشیت اولیه ( یا ازلی ) برای افراد انسانی پنج نوع سرنوشت جنسی و عشق های مربوط به آنها را تعیین نموده است. علاوه بر این انسان دارای هفت مرحله تکامل جسمانی و به همراه آن دارای هفت مرتبه وجودی و به همراه آنها دارای هفت زندگانی متفاوت و مستقل از هم می باشد.
در گذشته های دور دست و یا نه چندان دور، اگر یک ایرانی چنین باوری را به گوش مردم می رساند، دین دار ها پس از شور و مشورت با همدیگر و کسب رخصت و اجازه از در بار، نه تنها قلم اورا می شکستند و دفتر چه و رساله اورا به آتش می کشیدند و لبان اش را میدوختند و زبان اش را یا می بریدند و یا می بستند بلکه اورا در ملاء عام به دار می آویختند و مثل حلاج پوست از سر و بدن اش میکندند و یا مثل باب اورا به دست جوخه تیرباران می سپردند. سپاس خداوند متعال را بابت اینکه دینداران عصر جدید تا حدودی به سر چشمه عقل و منطق برگشته اند و از شیطنت بازی های سابق و سنتی تا حدودی دست برداشته اند. هرکدام از مراحل تکاملی جسمانی و مراتب وجودی و زندگی های هفتگانه، در یک نظم و سامان طبیعی و کیهانی خاص و ویژه خویش زیر سقف آبی یک آسمان و روی یک کره خاکی به نام زمین به ظهور خواهند رسید و تجربه خواهند گردید. هر کدام از این نظم و سامان های طبیعی و کیهانی بر اثر نوسانات متوالی بسط و قبض خود کیهان پشت سر هم با یک نظم و ترتیب خارق العاده و شگفت انگیز و حیرت آور در چهارچوب طرح مطلق خلقت و آفرینش، پدیدار خواهند گشت و تجلی خواهند یافت و تجربه خواهند گشت. روند ظهور و محو و یا نوسان تولد و مرگ انسان به همراه نوسان تولد و مرگ کیهان آنقدر تکرار خواهد شد تا در غایت و نهایت و پایان سفر دور و دراز هرکدام از این نظم های هفتگانه در نوع خود به کمال مطلق برسند. لذا بر خلاف باور دینی ، خداوند متعال سماوات سبعه دین اسلام یا افلاک هفتگانه دوار شاعرانه و عارفانه و یا آسمان های هفت گانه را بصورت طبقه طبقه روی همدیگر و به شکل محیط و محاط زیر و روی همدیگر و یا به شکل لایه ها و مدارات اتمی و یا به زبان عامیانه پیازی شکل و بطور همزمان خلق ننموده است بلکه همان طور که در بالا اشاره شد، به نوبت و پشت سر همدیگر آفریده خواهند شد. روح و ماده هم بر خلاف دیدگاه ماده گریان و روح گرایان هرگز از هم جدا نبوده و جدا نخواهند شد و هرگز به حالت تجرد مورد آرزوی دو جناح و دو جبهه نخواهند رسید. روح و ماده با همدیگر یک نوسانگر دوقطبی را تشکیل داده اند که طول تکامل این دو قطب به همدیگر تبدیل میشوند و جای خودرا به همدیگر می سپرند. اما این تبدیل بصورت مطلق به وقوع نمی پیوندد که بر اثر آن قطبین از هم جدا شوند و تجرد یابند. بلکه زمانیکه یکی از قطب ها به نهایت وسعت و گسترش خود رسید، قطب دیگر در وجود او به نهایت قلت میرسد و نطفه و بذر تبدیل میشود. در این زندگی که آنرا تجربه میکنیم ، ماده به نهایت گسترش خود رسیده است و تبدیل قطبین به همدیگر بطور مستقیم صورت نمیگیرد بلکه از طریق افزایش جمعیت موجودات زنده. تبدیل مستقیم قطبین به همدیگر از طریق تمرکز خمیر مایه هستی بر اثر انقباض مجدد کیهان، در مرکز جهان و تبدیل آن به آتش و دمای محض و پس از آن، توسط انبساط و سرد شدن آتش و ایجاد ذرات نور و ماده صورت میگیرد و آنهم از زندگی سوم به بعد، نسبت فعلی ماده و روح به نفع جنبه روحی معکوس میگردد.
مهم این است که خداوند مبداء و منشاء و غایت و نهایت کائنات میباشد و غیر از خداوند هیچ چیز دیگری وجود ندارد و زندگی ما انسان ها بخش مهمی از زندگی خود خداوند در قالب جزییات می باشد. خداوند متعال بسان فراعنه مصر باستان و امپراطور ها و فرمانروایان زمینی از ما انسان ها انتظار به خاک افتادن و در درگاهش به سجده رفتن و بوسیدن نوک کفش و پایش را ندارد. به خداوند میتوانیم با خیال راحت و اطمینان خاطر اعتقاد و ایمان داشته باشیم، اما هیچ ضرورتی به وابستگی دینی و مذهبی نیست، مگر اینکه دست اجبار انسان دینی و مذهبی روی سر ما باشد و ما را مجبور به حمل یوغ های سبک و سنگین شرایع دینی از راه تقلید طوطی وار زنجیره نقل و قول ها نماید. یوغ شریعت های دینی طبق سفارش و وصیت خداوند روی گردن و دوش و پشت انسان گذاشته نشده بلکه توسط انسان بر روی وجود انسان و آنهم تنها با هدف رسیدن به شهرت جهانی نام بنیانگذاران شرایع دینی و نه با هدف هدایت اندیشه بشر به سوی روشنایی بلکه نگه داشتن اندیشه انسان در جهالت و ظلمت. امیدوارم سر خواننده گرامی را به درد نیاورده باشم.
تکامل EVOLUTION :[اصطلاح جامعه شناسی]رشد ارگانیسمهای زیستی به واسطه ی انطباق انواع با تقاضاهای محیط فیزیکی.
منبع https://rasekhoon. net
بهترین واژه ها فرگشت و اسپورایش هستند. فرگشت واژه خود فرهنگستان است که به جای تکامل/اولوشن/اولوسیون در کتاب های درسی استفاده خواهد شد. و اسپور هم به معنی کامل/پر شده، با آیش به مانای به تکامل رسیدن.
بالندگی، برآیش، فرگشت
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: فَرگَشت ( پارسی امروز ) ، آسکِت ( اوستایی: آسکِتی )
نک. فرگشت.
این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى آن از برابرهاى پارسى که چنینند بهره بجویید: فرآیش Farayesh ( پارسى: تکامل ) فرگشت Fargasht ( پارسى: تکامل ) ، آسْکِت Asket ( اوستایى: آسکِتى: تکامل، اعتلا ) ، اُسپورایِش Ospurayesh ( پهلوى - پیشنهادى: اُسپورOspur ( پهلوى:
... [مشاهده متن کامل]
کامل ) + آیش ( آمدن ) : تکامل ، آمدن به کمال ) ، دیرانایش Diranayesh ( پهلوى - پیشنهادى: دیرانا Dirana ( پهلوى: کامل، وسیع ) + آیش ( آمدن ) : تکامل ، به کمال آمدن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)