تک

/tak/

    single
    lone
    unique
    alone
    beak
    charge
    desolate
    distinct
    offensive
    individual
    lonely
    mono-
    odd
    offense
    one-off
    onset
    particular
    push
    singleton
    singly
    sole
    solitary
    solo
    special
    strike
    unaccompanied
    uni-
    unity
    bottom

فارسی به انگلیسی

تک افتاده کردن
isolate

تک اوا
monophonic, monaural

تک بودگرایی
individualism

تک پذیر اسیب پذیر)
vulnerable

تک پران
courtesan, slut

تک تک
one by one, separately, all, individually, severally, singly, ticktock, insular, sporadic, tick

تک تک کردن
tick

تک حزبی
totalitarian

تک خال
ace, [c.p.] ace

تک خوانی
solo

تک خوانی همراه موسیقی در اپرا
aria

تک رنگ
monochrome

تک رنگه
monochrome

تک روی
individualism

تک زبانه
monolingual

تک زیستی
solitude

تک سالار
autocrat

تک سالاری
autocracy

تک ساله
annual

تک سنگ
monolith

مترادف ها

monad (اسم)
اتم، تک، یکه، واحد، جوهر الهی

run (اسم)
حدود، محوطه، ترتیب، رانش، سلسله، ردیف، رد پا، تک، امتداد، سفر و گردش

lone (صفت)
مجرد، تنها، دلتنگ، تک، یکه، بیوه، مجزا ومنفرد

odd (صفت)
غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک، فرد

single (صفت)
مجرد، تنها، عزب، فردی، تک، فرد، واحد، منفرد، انفرادی، تک و توک، یک نفری، یک لا، یک رشته

solitary (صفت)
مجرد، تنها، پرت، منزوی، تک، منفرد

one (صفت)
تک، یکی، یگانه

particular (صفت)
دقیق، خاص، مخصوص، منحصر بفرد، تک، خصوصی، ویژه، بخصوص، مختص، نکته بین

individual (صفت)
منحصر بفرد، فردی، تک، متعلق بفرد

segregated (صفت)
مجزا، جدا شده، تک

singular (صفت)
غریب، شگفتی، فوق العاده، خارق العاده، تک، تکین، منفرد، منحصر بفردی، واژه مفرد، فرید، صیغه مفرد

solo (صفت)
تک، تک نوازی

mono- (پیشوند)
تک، واحد، یک

uni- (پیشوند)
تک، واحد، یک

پیشنهاد کاربران

تَک، با فتحه روی ت به نوعی حصیر که با پیش ( برگ درخت خرما را پیش گویند ) نخل درست میکردند میگفتند
با اشاره ای که دوستمان داشتند داشتند و بک را به چانه / لب / دهان نامیدند باید گفت بِک مازندرانی و بُک قهستان ( بخش از توابع خراسان ) یکیست با این تفاوت که به ناحیه صورت / لب / دهان در مازندراتی تِک میگویند یعنی جلو آمده برابر تکنولوژی / تکاور و . . . . . که تَک نیز باید از آن آمده باشد یعنی بسیار جلو آمده که نشان از تنهایی پیدا کرده
...
[مشاهده متن کامل]

تَکیدن کارواژه آن است یعنی پیش رفتن و . . . و میتوان فهمید تِک مازندرانی ( ناحیه لب / دهان و صورت ) برابر تکیدن فارسی و برابر بُک خراسانیست که با توجه به عمومیت این واژه در زبان لاتین میتوان فهمید اصل واژه تِک یا تَک بوده البته واژه های دیگری هم داریم همچین یه تُک پا . . . . . که این تُک از نُک آمده ( نوک ) یعنی لحظه کوتاه ( ضربه کوچک ) برابر واژه ناک = ضربه لاتین
اما مورد گفتگو خود بُک می باشد که به نظر میرسد همان بو یا هوا باشد و
سبُک = س بُک = از هوا آمده
چابُک = شاپ ( در زبان مازندرانی به قدم های بلند و پرشی شاپ میگویند ) بُک = هوا قدم = کسی که قدمش سبک باشد = نشانه تیز پا بودن
از سویی چابک را با چست همیشه می آورند که خود چست همان جُستن یا جَستن بوده = دقت بفرمایید هر استانی به گویش خود از کسره فتحه و ضمه استفاده بیشتری دارد پس بیشک بُک = هوا میشود و تِک / تَک / تُک و دُک ( در دکان = مغازه = جلو آمده / پیش آمده و . . . . ) که در نوک و ناک ( nuck ) آنرا میبینیم و نشان از به همپیوستگی با هم دارند.
واژه تِکان به معنای لرزاندن بیشک از یکی از معانی اختصاص یافته به آن آمده یعنی نُک = تُک = ضربه
درخت تاک هم به دلیل رونده بودن به تاک یعنی تکیدن و پیشرونده بودن پرآواز شد.

ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است.
همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کننده" در پارسی داریم به نام "پ، زُ" ( پ میتواند به همه ریخت های پا، پَ، پِ، پُ، پو بیاید، ولی بیشتر پَ ) . ( پیشوند "زُ" را در "زُدودن" میبینیم ) ( پیشوند "پ" را در "پالودن" میبینیم )
...
[مشاهده متن کامل]

دو واژه "زُتَک" و "پَتَک" ساخته می شوند که هر دو برابر "دفاع، ضد حمله" هستند و هر دو نزدیک به هم هستند پس هر دو را میتوان بکار برد:
نادرست:حمله به این کشور زیان زیادی برای آنها داشت.
درست تَر:زُتَک به این کشور زیان زیادی برای آنها داشت. /پَتَک به این کشور زیان زیادی برای آنها داشت.
بِدرود!

تک واژه ای فارسی بوده کو برگرفته از واژه �تاگ� به معنای تنها در زبان فارسی میانه می باشد
که به شکل �تک و توک� به معنای کم نیز بکار می رود .
تک همچنین در زبان فارسی به معنای حمله نیز کاربرد دارد که متضاد پاتک است.
...
[مشاهده متن کامل]

تک در زبان ترکی به معنای بی هدف می باشد و به شکل مخفف �تکین� و به معنای شبیه نیز کاربرد دارد مانند :آیتک ( همانند ماه ) پس ارتباطی با واژه فارسی تک و تنها ندارد.

تُک در گویش شیرازی به ضم ت به معنی مغز سر
تک در اصل پارسی و ترکی نیست
تک ، تنها ، یک، یکتا
در پهلوی مکنزی نوشته سخت نگیرین!!
محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، پوشینۀ ( جلد ) دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، رویۀ ( صفحۀ ) ۸۸۱
تک
منابع• https://t.me/ketab7777/60913
تِک ت با فتحه به لهجه بندرخمیر ی شکم
کاربر سایروس یونانی یا سایقی یا عبدالرضا یا جدیری یا . . . همگی یه کودن بدبخت فلج مغزی هست که زیر تمام واژگان فارسی نظر میده و اون رو ترکی میدونه یا اگر در ترکی نباشه عربی و . . میدونه از بخل و حقارت
درود ُ سپاس
"تک" واژه ای پارسی ست به چم تنها که از [تاگ] در پهلوی گرفته شده و تا ( یکای شمارش ) و تا ( =لنگه، نمونه ) از همین واژه کهن پهلوی بدست آمده است و با نگرش به این نهاده ( موضوع ) که زبان پهلوی، زبان نیاکان از آذربایگان گرفته تا اصفهان بوده ( ابن مقفع سده 1ه [ارتباطی هم با رضاشاه نداشته! ) ، بودن انبوهی از واژگان پهلوی در زبان کنونی این سامان چیز شگفتی نخواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

در پاسخ به کاربر بالا:
می توانید ما را هم روشن کنید که این سایروس در یونان دقیقا چی کار می کرده؟ یا در بنمایه های عبری چه می کند؟ متاسفانه به خاطر چرت نویسی از کسی مالیات نمی گیرند!
نامواژه های" آذری" و به ویژه نام پهلوی هم از سده ها پیش، از سوی تاریخنگاران بسیاری برای نامیدن زبان آذربایگان بکار رفته ( "الآذریه" به گفته یاقوت حموی سده 7 ) ، به همان گونه که زبان مازندران را مازنی می گفته اند، زبان آذربایگان را هم آذری گفته اند و این ربطی به کسروی و. . ندارد کسروی فقط گفته ها و مستندات و بُنمایه های تاریخیِ بجا مانده از تاریخنگاران و ادیبانِ گذشته را بررسی کرده و دستاوردش را در کتاب[ آذری یا زبان کهن آذربایجان] نشان داد که تاکنون نیز از سوی مراجع علمی و تاریخ پژوهی در جهان مورد پذیرش است و گزندی به آن نرسیده.
تاریخ، چیز ی سلیقه ای نیست که به دلخواه خود آن را بپذیرید یا نپذیرید ودشمنی با آن هم چیزی را به سود خودترک پنداری شما تغییر نمی دهد.
از سوی دیگر هیچ کتاب، سنگنوشته، شعر و. . از گذشته آذربایگان به ترکی نیست وهیچ تاریخنگاری در پیش از چهارصدسال پیش، مردم آذربایگان را ترک ننامیده یا زبانشان را ترکی نخوانده.
از دیدگاه ژنتیکی هم که به این جُستار بنگریم ناهمگونی که مایه جدایی قومی میان ایرانیان باشد دیده نمی شود به دیگر سخن، میان ژنتیک و هاپلوگروپ مردم آذربایگان با هاپلوگروپ دیگر ایرانیان جدایی و اختلافی که ارزش گفتن داشته باشد دیده نمی شود وارونه اختلاف فراوانی که با هاپلوگروپ ترکان اصیل زردپوست دیده شده، در اینباره می توانید پژوهش دکتر اشرفیان بناب از دانشگاه کمبریج را ببینید ( او که دیگر به دربار رضاشاه نزدیک نبود! )

تک در فارسی دو معنا دارد
۱ - تنها و یک
۲ - حمله که در زبان انگلیسی هم هست همچنین ضدحمله هم میشه پاتک
در فارسی علاوه بر معنای یک و تک و تنها به معنای حمله نیز میباشد مانند تکاور
تک = حمله، تاخت، تازش
پاتک = ضدحمله
واژه ( تَک ) واژه ای ایرانی است. واژه ( تَک ) به چمِ ( تنها ، یکا، واحد ) در زبان پهلوی به دیسه یِ ( تاگtag ) بوده است؛نیاز به یادآوری است که واژه ( تا ) به چمِ ( یکایِ شمارش ) با واژه ( تَک ) همریشه می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه یِ 81 و 148 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:

تکتک
به تک رفتن = دویدن
اسب من بیا ؛ پشت بده ؛ به تک برو
روز واقعه ، بهرام بیضائی
تک در معنای تنها و یگانه و یکه و تای شمارش، واگویی دیگریست از یک،
و نیز تک تک به معنای یکی یکی که در این بند ( بیت ) نزاری قهستانی ( سده هفتم ) هم آمده است:
همچو پشت کس بتان تتار
مانده هرجای تک تک و نخ نخ.
تک تگ تج هرسه امده است و به گویه دیگری از تاز و تاختن باشد انرا به گونه تیج و تیز نیز میبینیم نام رودهای تجن در خراسان و تبرستان و همچنین نام رود تگره ( دجله ) نیز برگرفته از همین تک است همچنین نام بسیار مشهوری که زمان ساسانیان و زمان اسلامی در خراسان و فرارود به افسران سپاهی میدادند تکین از تک گرفته شده انان را سبک تکین یا چوا تکین به معنی سلک تاز و چوا تکین از چو ( رفتن - هم اکنون در فارس پ نزد کرمانجان رواج دارد ) انرا چاوک تکین نیز نوشته اند انوش تکین تکاور جاودان است تک - تکین زر - زرین اینگونه نامها نامهای ساسانی اند و پیش از ساسانی و پس از ان نیز رواج فراوان داشته اند
...
[مشاهده متن کامل]

نامهای پارسی ین
کردین خورّین شروین خرمین بختین بختوین تکین ( ماهین منکین ماسین - هرسه یک نامند ) برزین گرگین بذین دادین مهرین اشکین پندادین بورین درستین رامین رشتین شاهین سورین شنبدین منگین بزمین تهمین رزمین جنگین افشین مزدین پهلین پهلوین سروین کارین دارین آذرین بختگین بخشین رخشین فرخین چشمین خشترین چواتکین مهراذین زنگوین از زنجان
شروین و خورّین دونام گرامی وپرآوازه مانندگلگمش و انکیدوی بودند ماهین ماسین منگین همه یکنامند . افشین ازافشان - کردین از کُرد از زنامهای پربسامد نزد پارسیان بویژه در فارس بسیار بود
چواتکین یا چاوک تکین یا سبک تکین همچنین یک درجه سپاهی گری در فرغانه و سمرقند بود که پس از اخشید بود - سبک در عربی به گونه سبق امده این وازگان پارسی اند و هیچ پیوندی با ترکی ندارند - تک که به معنی تنها و تای شمارش است نیز پارسی است دوستان اذری هر چیز که در زبان خود میبینند ترکی حساب نکنند بهتر است بنگرند ایا قرقیز و تاتار و قزاق و ازبک و مغول هم انرا دارند یا نه - پیداست که بسیاری وازگان پهلوی از زبان پیشینیان اذربایجان به زبان ترکی انتقال یافته این دلیل ترکی بودن نمی شود

علاوه بر پسوند شباهت در زبان ترکی، به معنی تنها و واحد هم هست
با توجه به کاربرد در هر دو زبان احتمال میرود سومری باشد.
تک در زبان ترکی پسوند شباهت است:
گئونش تک: مثل خورشید
در گفتار لری :
تُک = نوک، بالای و نوک هر چیزی، چکیدن آب
تُکه آب= چکه آب، قطره آب
تَک و تَکنیدن= تکان و تکاندن
تِک = ساق پا
تَک
میتوان از این واژه برای برابرنهادstart بهره گرفت :
تَک - آغاز : تَکاغاز = آغاز به دَوِش ( دویدن ) یا جنبش
می توان آن را کوتاه هم کرد : تَکاز
دیگر واژه پیش نهادی : ایست تاز < ایستاز >
مینه: از گونگی و حالت ایستادن درآمدن و حرکت کردن و جنبیدن
تک ( تگ ) -
تگ از مصدر تکیدن است - دو، دویدن. مثال: به تک ( تگ ) ایستاد؛ یعنی، شروع به دویدن کرد!
به ضم ت. قسمت جلوی سر. تک زدن با سر زدن در گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس