تپیدن، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی
pulsate(فعل)
تکان دادن، زدن، تپیدن، جهند کردن، بضربان افتادن
پیشنهاد کاربران
از معانی تپیدن: گرم شدن، روشن شدن شاید با ( ( تفیدن ) ) از یک ریشه باشد. به معنی: در آفتاب یا آتش گرم شدن، از گرما ترکیدن و شکاف خوردن ( ( حسودی که یک جو خیانت ندید بکارش نیامد چو گندم تپید ) ) ... [مشاهده متن کامل]
یعنی: وزیر که به ماموری حسادت می کرد، زمانی که از او یک خیانت ندید و هیچ ایرادی نتوانست از او بگیرد، مانند گندمی که بپزند، سوخت.
واژگانِ ( توپ، تپه، تُفنگ ( توپَک ) ، تپیدن ( تپش ) ، تپاندن، چپاندن، تپانچه ) واژگانی پارسی هستند: 1 - در زبانِ اوستایی واژه یِ ( - tav تو - ) به چمِ ( توانایی، نیرو، زور ) ، ( tavah توه ) به چمِ ( نیرو، توان، قدرت، زور ) و واژه یِ ( tavisi تویشی ) نیز به چمِ ( نیرومندی، زورمندی، توان ) بوده است و واژگانِ ( تپیدن، تپاندن، چپاندن، توانستن ) با این واژگان همریشه هستند. ... [مشاهده متن کامل]
2 - کارواژه یِ ( stopfen ) در زبانِ آلمانی و واژه یِ ( stuff ) در زبان انگلیسی به چمِ ( چپاندن، تپاندن ) با واژگانِ یادشده در بند 1 همریشه هستند. در زبانِ لاتین نیز واژه یِ ( toveo - ere ) به چمِ ( چپاندن، تپاندن، پُر کردن ) می باشد. 3 - واژگانِ ( تپانچه ( تپان/چه ) و تُفنگ ( توپَک ) با واژگانِ بندِ 1و 2 همریشه هستند. 4. 1 در زبانِ صربی واژه یِ ( tov ) به چمِ ( فربهی، چاقی ) می باشد و همریشه با واژگانِ ( توپ، تپه ) . 4. 2 واژگانِ ( توپ، تپه ) در زبانِ پارسی بنابر اُستنشِ ( bh - ) در نبیگِ ( پُکُرنی ) با واژه یِ ( tuber - eris ) در زبانِ لاتین به چمِ ( گوژ، قوز، کوهان hunch ) ، ( ورم، آماس، خیز swelling ) ، ( برآمدگی knag ) همریشه اند. 4. 3 واژه یِ ( tuaimm ) در ایرلندیِ کهن به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) و ( tum ) به چمِ ( پشته، تپه، تل hill ) در ایرلندیِ میانه و ولزی بوده اند که به روشنی با واژه یِ ( تپه، توپ ) همریشه هستند. 4. 4 واژگانِ ( tumefaction ) به چمِ ( ورم، آماس، بادکردگی ) و واژه یِ ( tube ) در زبانِ انگلیسی بهمچنین با واژگانِ ( توپ، تپه ) همریشه هستند. 4. 5 آزندِ فرآراسته یِ ( شرح کاملِ ) این واژگان به همراهِ زبانهایِ هندواورپاییِ دیگر در پَسگشتِ زیر از پُکُرنی ( pokorny ) پیش آورده شده اند. 5. چنانچه این واژگان در زبانهایِ مغولی و اورخونی بکار می روند، نشان از این دارد که این واژگان از زبانهای ایرانی به این زبانها زِبَررفته اند ( منتقل شده اند ) . پَسگشتها ( references ) : 1 - رویه هایِ 642 و 643 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) 2 - رویه هایِ 3127 و 3128 از نبیگِ ( فرهنگنامه ریشه شناختیِ هندواروپایی ) نوشته یِ ( جولیوس پُکُرنی Julius Pokorny ) به همراه فرتورِ زیر:
واژه ( تَپ ) در زبان اوستایی به چمِ ( تپیدن، تف، گرم شدن، درخشیدن ) بوده است. چنانکه در رویه های 618 و 619 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
تپیدن/طپیدن: این واژه فارسی است و با حرف "ت" نوشته می شود نه با حرف "ط" به صورت طپیدن. بنابراین بهتر است که همه مشتقات و ترکیبات آن را نیز با" ت" بنویسیم: تپیدن، تپنده، تپاندن. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۹. )