توکل

/tavakkol/

    resort
    trust
    trustfulness
    reliance
    resignation

فارسی به انگلیسی

توکل کردن
trust

مترادف ها

dependence (اسم)
تبعیت، وابستگی، بستگی، توکل، عدم استقلال

trust (اسم)
مسئولیت، اطمینان، اعتماد، ائتلاف، اعتبار، اعتقاد، ایمان، قرض، توکل، امید، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها

reliance (اسم)
اعتماد، دلگرمی، توکل، تکیه، اتکاء

پیشنهاد کاربران

خداوندعزوجل جلت اسمائه را وکیل خود قرار دادن
واگذاری کاری به کسی به امید درست شدن آن، امیدواری، به امید
سپردگی
توکل. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] ( عربی، مصدر ) اعتماد کردن. || پناه و واگذاشتن به ( خدا )
اِلهی اِنْ کانَ قَلَّ زادُنا فِی الْمَسیرِ اِلَیْکَ فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنُّنا بِالتَّوَکُّلِ عَلَیْکَ ( فرازی از مناجات خمسة عشر امام سجاد علیه السلام )
...
[مشاهده متن کامل]

معبودا، اگر توشه ما در سفر به سوى تو اندک است، ولی حسن ظنمان به اعتماد بر تو بسیار است.

بسم الله الرحمن الرحیم
السّلام علیکم:
توکل: مرتبه" توکل" معطوف است به، نتایج
" افعال"
تکفل: موضع " تکفل " مربوط است به، حوایج
" افراد "
تفویض: مقام " تفویض" مرتبط است به، وظایف " ابرار"
با احترام
توکل =تکیه کردن
مثال = توکل بر خدا
معنی = تکیه کردن بر خدا
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکّل بایدش
حافظ
سپردن
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی )
و سپاس خدای را که مرا بخویش وا گذاشت، ازاین رو اکرامم نمود، و به مردم وا نگذاشت تا مرا خوار کنند،
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه کلمات وَکَلَنِی و لَمْ یَکِلْنِی و تَوَکُّل یکی و آن وَکل است.

توازن خود را حفظ کردن
قبول کن ، بپذیر
توکل کردن
ایمان آوردن
یعنی بایدبه خدا اعتماد کرد، با در نظرگرفتن اسباب وبدانداسباب ظاهری نمونه ای بیش نیست، . . .
دلسپاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس