توقیف کردن


    apprehend
    arrest
    confine
    detain
    seize
    attach
    nab

فارسی به انگلیسی

توقیف کردن اموال
confiscate, impound

توقیف کردن خبر
suppress

مترادف ها

grab (فعل)
ربودن، توقیف کردن، گرفتن، چنگ زدن، قاپیدن، تصرف کردن

suppress (فعل)
موقوف کردن، خواباندن، فرو نشاندن، توقیف کردن، مانع شدن، منکوب کردن، پایمال کردن، سرکوب کردن، تحت فشار قرار دادن، فشاراوردن بر

apprehend (فعل)
درک کردن، دریافتن، توقیف کردن، بیم داشتن، هراسیدن

arrest (فعل)
توقیف کردن، باز داشتن، محبوس کردن، حبس کردن، ناگهان توقیف کردن، جلوگیری کردن

book (فعل)
توقیف کردن، رزرو کردن، در کتاب یا دفتر ثبت کردن

confiscate (فعل)
توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مصادره کردن

detain (فعل)
توقیف کردن، باز داشتن، معطل کردن

distrain (فعل)
توقیف کردن، گرو کشیدن

embay (فعل)
توقیف کردن، حبس کردن، محصور کردن

seize (فعل)
درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، به تصرف درآوردن، دچار حمله شدن

intern (فعل)
توقیف کردن، وارد کردن، داخل شدن در

sequester (فعل)
جدا کردن، توقیف کردن، مصادره کردن

pull in (فعل)
توقیف کردن، متوقف شدن، نقشه یا عملی را متوقف ساختن

impound (فعل)
توقیف کردن، نگه داشتن

sequestrate (فعل)
جدا کردن، تجزیه کردن، توقیف کردن

پیشنهاد کاربران

تُوقیف کَردَن: بازگیری ( کردن ) ، بازگرفتن، نگهداشتن

بپرس