توقفگاه

/tavaqqofgAh/

    stage
    hatting - place
    halting-place
    hatting - place

فارسی به انگلیسی

توقفگاه اتوبوس
bus stop

مترادف ها

stay (اسم)
ایست، مانع، حائل، توقف، تکیه، نقطه اتکاء، توقفگاه، عصاء

stand (اسم)
وضع، سه پایه، شهرت، ایست، پایه، مقام، توقف، بساط، دکه، موضع، ایستگاه، توقفگاه، میز کوچک، دکه دکان، جایگاه گواه در دادگاه، سکوب تماشاچیان مسابقات

پیشنهاد کاربران

بدترین واژه ای که فرهنگستان می توانست برگزیند همین واژه است ، زیرا توقف خود واژه ای تازی است.
ایستکده - parking
ایستگاه - station
توقفگاه: [اصطلاح شبکه ریلی] محلی است بین دو ایستگاه که بر حسب ضرورت و احتیاج برای سوار و پیاده شدن مسافران از قطار مسافری یا مختلط طبق برنامه از آن استفاده میشود.

بپرس