توفیق. [ ت َ ] ( ع مص ) ( از: وف ق ) سازوار گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . سازگار گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) . موافق گردانیدن اسباب. ( آنندراج ) . . . . موافق گردانیدن کاری.
... [مشاهده متن کامل] ( از اقرب الموارد ) . موافق گردانیدن اسباب. ( آنندراج ) . . . . موافق گردانیدن خدا اسباب را موافق خواهش بنده تا آن خواهش او سرانجام یابد. و استعمال لفظ توفیق در بهم رسیدن امور خیر باشد نه امورات شر. ( غیاث اللغات ) . قرار دادن اسباب را موافق مطلوب یا آسان گردانیدن راه خیر و مسدود ساختن راه شر و خذلان عکس آن است. ( ازاقرب الموارد ) . راست و درست کردن : وفق اﷲ توفیقاً؛ راست و درست کرد آن را خدای. و باﷲ التوفیق ؛ یعنی راست و درست گرداند خداوند عالم اسباب را مطابق خواهش بنده و آماده سازد آن را. ( ناظم الاطباء ) . قرار دادن خدا کارهای بندگان را موافق آنچه دوست دارد و بدان خشنود است. (
وَفَقَ: به خواست خداوند بر خواسته انسان در امر خیر را گویند. إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا: حق تعالی بر کسانی که بخواهند بین زن و شوهری مفسده و اختلافی را اصلاح کنند وعده موفقیت
... [مشاهده متن کامل] داده است. وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ�: یعنی ای انسان هر کار خیری که تو می خواهی و انجام می دهی براساس خواسته من بر تو است. ( همان توفیق الهی )
توفیق رفیق باشد :توش و توان باشد
مترادف توفیق: پیروزی، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، موفقیت
متضاد توفیق: ناکامیابی
برابر پارسی: کامیابی، پیشرفت، پیروزی، بهروزی
معنی انگلیسی:
grace, success
توفیق: فراهم کردن زمینه ی کامیابی یا پایداری در برابر سختی ها و گذر از آنها با یاری کردن مادی و معنوی کسی از روی لطف برای خشنود کردن وی.
همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی راداس rAdAs می باشد که در سنسکریت: rAdhas خوانده می شود و نیز واژه ی وَخشا vaxshA که در اوستایی: وخشه vaxsha بوده است.
🇮🇷 همتای پارسی: کامیابی 🇮🇷
بخت وری
معنی لغوی توفیق : آسان کردن.
منظور از توفیق الهی : یعنی خداوند راه نزدیکی به خودش را نسبت به بنده اش توفیق ( آسان ) می کند مانند : دوست خوب که شمارا به راه خداوند می کشاند.
( به دست آوردن ) در ترکیبی مانند توفیق ادب
دروغ گو ها به خاطر معنی الکی شما بچه ام درست ننوشته
توفیق موفقیت
توفیق یا توفیقا به خدمت بندگان خدا در میآیند و نیاز جسمی بندگان را برآورده میکنند و خود نیز شاد و سرخوش میشوند از اینکه موجب شده اند دیگران سرخوش شوند عمرشان طولانی
توفیق یعنی کسی درخواستی کند از خدواند و خداوند توفیق را در خدمتش بگذارد تا در اسرع زمان با توفیق به کامیابی برسند.
آرزوی موفقیت مخصوص و ویژه برای یک کس ( Taoufiq ) یا یک جمع
سازگاری کنار آمدن کار راه اندازی موافق بودن دست یافتنی در دسترس همراه بودن همکاری نمودن همیاری هماهنگی با همگان بر وفق مرادبودن کامیابی کارسازی
توفیق ( toufiq ) به معنای سازگاری. توفیق ( tof igh ) کسیکه زیاد دروغ می گوید.
پیروزی
سازگار گردانیدن
کار سازی، دست یافتن
آن است که خداوند اسباب را موافق با خواهش بنده مهیا سازد تا خواهش و طلب او به نتیجه برسد
موفقیت
نتیجه گرفتن
پیروزی
سازگاری یا موافقت
از موافق
به معنی سازگار
فراهم شدن اسباب کاری ( سازگاری امور )
"توفیق" با تلفظ /tofigh/ ، واژه ی عربی است . وریشه ی آن ،
[و ، ف ، ق ]می باشد . 🤔 در نتیجه "توفیق"بر ریتم ( آهنگ ،
وزن ) تفعیل می باشد .
🧐کلمه ی"توفیق"دو معنی دارد . 1️⃣معنی اول آن از ریشه ی
... [مشاهده متن کامل]
آن :وفق که یعنی سازگاری برداشت می شود اصطلاحا مستفاد
می شود :سازگار گردانیدن ، سازگار کردن .
2️⃣معنی دوم :پیروزی ( پیروز شدن ) ، موفقیت ( موفق شدن )
هست .
Doping💊از کلمه ی "توفیق" برای رسیدن به هدف های
نیک استفاده می شود . نه رسیدن به هدف های بد . و تفسیر
این کلمه در قرآن میشه قراردادن آنچه که موجب خشنودی و
رضایت خدا می شود . 💊
مثال برای 2️⃣and1️⃣: به توفیق ( پیروزی ) رسیدن ، نیازمند
توفیق ( وفق دادن، سازگار کردن ) می باشد .
❗راستی تا یادم نرفته: توفیق در هر حال ، مصدر هست❗
همیاری/ همراهی
متشکرم
توفیق:همراهی، کمک، سعادتمندی
همراهی، کمک کردن، سعادتمندی
کامیابی
توفیق:در قرآن ۴ بار به آن اشاره شده.
در ایه ۸۸ سوره هود بمعنای اصطلاحی ان است.
و ما توفیقی الا بالله.
یعنی توفیق من جز از جانب خدا نیست.
( عمل بنده موافق و در جهت فرامین الهی و موفق شدن بنده در امور خیر ( واجبات و مستحبات ) بوسیله ی اسباب الهی که در نهایت موجب خشنودی و رضایت خداوند است. )
... [مشاهده متن کامل] توفیق : توفیق، اصطلاحی کلامی و عرفانی به معنای موفقیت در انجام عملی عبادی که باعث تقرب انسان به خداوند می شود.
توفیق :خدا اراده وعزم راسخ به بنده اش عطا کندتاواجبات ومستحبات رابه جاآوردتابه قرب الهی برسد.
توفیق یاخشنودی:رضامندی
انجام اموری که مورد رضایت و خشنودی خداوند است
توی شعر به معنی نجات دادن هم میده.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)