تور

/tur/

    net
    lace
    tulle
    excursion
    mesh
    netting
    network
    tour

فارسی به انگلیسی

تور ایمنی در سیرک ها
safety net

تور برای گرفتن جانور
toils

تور پرنده گیری
net

تور دکل
shroud

تور زدن
ensnare

تور سیمی
expanded metal, screen, wire netting, wire screen

تور صورت عروس
veil

تور لجن کاو
drag

تور مانند
cobweb

تور ماهی گیری
net, trawl

تور نجات
life net

تور کششی
dragnet

مترادف ها

net (اسم)
دام، عمده، تار عنکبوت، تور، شبکه، توری، تور ماهیگیری و امثال ان

save-all (اسم)
ادم خسیس، تور، چیزی که مانع زیان گردد

gauze (اسم)
گاز پانسمان، تور، تنزیب، کریشه، مه خفیف

پیشنهاد کاربران

ایران جمع ایر بہ معنای خویشاوند و ایران زمین بہ معنای زمین خویشاوندان می باشد بعد بخاطر کثرت استعمال کلمہ زمین افتاد
یک جملہ است در مورد لفظ ایر در منطقہ کوھسلیمان پاکستان
ھر ایر و غیر ۔ ۔ ھر خویشاوند و غیر خویشاوند۔ ھمین مطلب را در آثار جمشیدی می یابیم ایران و ان ایران
تور یا تورَج ( به اوستایی: ت. ت.   'tūiriia' ؛ به پارسی میانه: ت. ت.   'tūr' ) ، بر پایهٔ اسطوره های ایران زمین پسر دوم از سه پسر فریدون بود که در جهان بخشی فریدون کشور توران به او اختصاص یافت. تور با همدستی برادر بزرگ ترش سلم بر برادر کوچک تر یعنی ایرج شوریدند و او را کشتند. تور نخستین شاه و پدیدآورنده سرزمین توران بود. معنای واژه تور را در پارسی شغال گفته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

حکیم طوس فردوسی صحنه قتل ایرج را این گونه وصف می نماید:
تور که نام آن در خدای نامه های ساسانی تُوَرمیش ( شکارچی گوسفند وحشی ) آمده، پهلوانی دلیر بوده که با پتک عظیم و آذرخشاگین خود در نبرد های متفاوت دیوان را به زانو درآورده بوده و در جنگ های متفاوت همراه آفریدون بوده و بعد از بر تخت نشینی خود در توران دیوزده شده و به همراه برادرش روام، بر پدر و برادر خود ایرج می شورد. از آنجا نامش در خدای نامگ به تور ( شغال ) تغییر می کند و همواره به نام تور یا تورج شناخته می شود
دوره زندگانی تور و برادران بر دو یا سه بخش تقسیم می شود، بخش اوّل و دوم آن دوران کودکی و دوران ازدواج است در این دوره از زندگی هر سه برادر هیچگونه اختلاف یا دشمنی با یکدیگر نداشتند حتی ماجرای خواستگاری از دختران سرو شاه یمن که ایلچی آن جندل وزیر فریدون بود، سه برادر در صلح و آرامش به سر می بردند. امّا بخش سوّم زندگی آنها که همراه با کینه و دشمنی از یکدیگر آغاز شد زمانی هست که فریدون هر یک را مرزبان ایالتی بزرگ منسوب نمود بطوریکه اراضی مزبور چنان فراخ وسعت داشت که حکومت فریدون بر آنها مشکل بود. این شد که سلم و تور هر کدام مرزهای سپرده شده را کشوری مستقل برای خویش مبدل نمودند که البته زبان، فرهنگ و آداب و رسوم آن اراضی مختص به خود بود.
به قول شاهنامه آفریدون جهان را سه بخش کرد نخست ملت روم و خاور را به سلم سپرد. سپس قوم ترکان و چین به تور واگذاشت آنگاه سرزمین اصلی و بخشی از کشورهای پیرامونی نظیر میان رودان و بیت المقدس را تحت عنوان ایران به پسر کوچکتر ایرج سپرد. نکته قابل تأمل دربارهٔ اراضی سپرده شده به تور این است که سرزمین مزبور بعد از حیات تور با عنوان کشور توران شناخته و رسمیت یافت. بدین منوال باید سکنه توران را آمیزه ای از اقوام و قبایل وحشی صحراگرد و چادرنشینی تلقی نمود که بواسطه حکومت تور و اخلافش به مرور وارد دایرهٔ مدنیت و تمدن می شدند. افراسیاب نوه تور بیشتر افراد جنگجوی مزدور را از میان همین صحراگردان که در تاریخ تحت عنوان کلی تر بنام سکاها مشهورند، وارد میدان می نمود. در شاهنامه، زمانیکه قلمرو سه برادر تعیین می شود فردوسی تنها از تور هم ردیف با تخت کیان نام برده است نه از برادرانش سلم و ایرج:

تور
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/تور
در زبان مازنی ( طبری ) ، تور به این معانی هستش :
- کسی که فکر نکرده، کارها رو با زور پیش میبره بهش میگیم تور
- کسی که دیونه بازی در میاره
- به تبر هم تور میگیم
نام پسرانه تور� که دارد؛ از تور ( "شجاع" ) . این نام در اوستا گواهی شده است به عنوان 𐬙𐬏𐬌𐬭𐬌𐬌𐬀 ( Tūiriia ) ، مقایسه با سانسکریت तुरीय ( توریا )
منابع ها. فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ ریشه واژگان فارسی
واژگان مترادف ومتضاد زبان فارسی
فرهنگ زبان ایرانی باستان بارتولومه
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Tor
Tor یک شبکه غیرمتمرکز است که ترافیک وب کاربران را با رمزگذاری آن و مسیریابی آن از طریق یک سری رله قبل از رسیدن به مقصد نهایی، ناشناس می کند.
واژه تور کاملا پارسی است چون در زبان یا گویش لربختیاری هست که پیشینه پارسی میانه دارد این واژه پارسی عربی راه به این شکل است طور در ترکی می شود A�ık این واژه یعنی تور از واژگان اصل پارسی است.
تور ( Tor ) : در زبان مازندرانی به معنی تبر است
محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، پوشینۀ ( جلد ) دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، رویه های ( صفحه های ) ۹۱۶ و ۹۱۷
تورتور
منابع• https://t.me/ketab7777/60913
تورج پسر میانی بود و نه بزرگترین - چرا که سرم برادرش تورج را گوید من ه سال و خرد از تو مهترم
بجنبید مر سلم را دل ز جای
دگرگونه تر شد به آیین و رای
نبودش پسندیده بخش پدر
که داد او به کهتر پسر تخت زر
...
[مشاهده متن کامل]

به دل پر زکین شد به رخ پر ز چین
فرسته فرستاد زی شاه چین
فرستاد نزد برادر پیام
که جاوید زی خرم و شادکام
بدان ای شهنشاه ترکان و چین
گسسته دل روشن از به گزین
ز نیکی زیان کرده گویی پسند
منش پست و بالا چو سرو بلند
کنون بشنو ازمن یکی داستان
کزین گونه نشنیدی از باستان
سه فرزند بودیم زیبای تخت
یکی کهتر از ما برآمد به بخت
اگر مهترم من به سال و خرد
زمانه به مهر من اندر خورد
گذشته ز من تاج و تخت و کلاه
نزیبد مگر بر تو ای پادشاه

در بسیاری از گویش های ایرانی، �تور� به معنای: وحشی، رام نشده، شوریده، دیوزده و . . . است.
به نظر می رسد: منطقه توران قدیم در تاریخ و ادبیات ما، اشاره به سرزمین مردمِ وحشی و نامتمدن دارد، چه آنکه� از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستانهای ملی و اقوال مورخان قدیم برمی آید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بوده اند منتهی ایرانیان زودتر شهرنشین و متمدن شدند و تورانیان به همان وضع بیابان نوردی و چادرنشینی باقی ماندند. �
...
[مشاهده متن کامل]

در گویش تاتی تور به دیوانه میگویند.
تور : دیوانه، مجنون ( در زبان گیلکی )
در زبان گیلکی به کسی که دیوانه باشد تور گفته میشود
تُر: تبر ( درزبان گیلکی )
تور : دام
طور: نام یک کوه 🗻
تور:یکی از سه پسر فریدون
دکتر کزازی در مورد واژه ی " تور" می نویسد : ( ( تور با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته و در اوستایی توره بوده است . " توره " ، در اوستا نام مردمی است ، در شمار دشمنان . یکی از سالاران این مردم ، فرنگرسین frangrasiyan ( =افراسیاب ) است که می کوشد فرّره ایزدی را ، آنگاه که از جمشید می گسلد ، برباید و فرا چنگ آورد . این مردم ، به داشتن اسبان تندرو ( = اَسو اَسْپه ) آوازه دارند . یکی از تیره های این مردم دانو نام داشته است که همواره با ایرانیان در کشاکش و ستیز بوده است . در یشت سیزدهم بند سی و هشتم ، فره وشی پاکان ستوده می آید ؛ زیرا ایستادگی و دشمنی " دانوهای تورانی " ( =دانو - توره ) را در هم شکسته اند . در یشت پنجم ، بندهای هفتاد و دوم و هفتاد سوم ، تنی چند از جنگاوران ، برای بَغ بزرگ اَمْ نَپات ( = ئوه ی آبها ) ، آیین برخی را برپای می دارند و از آناهیتا در می خواهند که آنان را آن توان و "آیفت " ارزانی دارد که بتوانند بر دانوهای تورانی چیره آیند . این دانوهای تورانی ، در یشت پنجم ، بند هفتاد و سوم ، ویّاخانه viyāxāna نامیده شده اند که اوستاشناسان آن را در معنی " سخنْ سنج "یا " شیواسخن " انگاشته اند . در یشت سیزدهم ، بندهای صد و چهل و سوم و صد و چهل و چهارم ، کشوری ( = دَخیو که در پارسی ، " دِهْ" از آن به یادگار مانده است ) چند نام برده شده اند و فره وشی مران و زنان اَشْوَندِ آنها ستوده آمده است . این کشورها چنین است :آریایی ، ائِرِیَه ؛ تورانی ، توئِرِیَه ؛ سئرمایی، سئرمه ؛ ساینویی، ساینو و داهی ، داهه . برپایه ی این فهرست ، در کنار تورانیان دشمن و کین توز ، تورانیانی دوست و همرای و اشوند نیز وجود داشته اند که ستوده آمده اند . در آن میان ، " سئرمه " همان سلم شاهنامه می تواند بود که از این پیش ، از آن سخن رفته است . معنای تور را ، به همان سان که در متن نیز باز نموده شده است ، فرهنگ نویسان دلیر دانسته اند . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( ورا تور خوانیم ، شیر دلیر ؛
کجا ژنده پیلش نیارد به زیر ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )

تور یا tor در معنای تله و توری که برای ماهی گیری و یا اشیا استفاده میشود، واژه ای ترکی است.
منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
تور ، به معنای گشت که هم ریشه ی همسان با واژگان تور و توریسم در زبان انگلیسی است با واژه ی ایرانی تَوَر tavar همریشه است . این واژه در شکل های "دور دبر" ، و " تبر" نیز آمده است که در آن : ( ت=بیش - بسیار
...
[مشاهده متن کامل]
بر=حمل - جابجا کن ) در معنی اول : به معنای آنچه در راه میبرند، آنچه جابجا میکنند، آنچه راهبری میکنند معنای دوم آن گله ، رمه، دارایی ، مال ، انبار ذخیره کالا می باشد . در عربی و عبری و روسی ( товар tovar ) مجارستان ( t�r ) و ترکستان و ترکمنستان و ترکیه و ارمنستان ( տաւար tawar ) در معنی اول بکار رفته است . در معنی دوم امروزه در زبان ترکی آذربایجان ( داوار=گوسفند davar همچنان بکار می رود . گله بز و گوسفند را از این رو در زبان آذری davar می گویند . که اموالی هست که امکان راه بردن و جابه جایی در آن وجود دارد . ( اموال منقول ) کلمه ی davar ترکی امروزه در زبان فارسی در ریخت دوّار در معنی گردنده و جابجا شونده کاربرد دارد .

تور نام دهستانی در اصفهان در بخش جلگه. این نام از زبان پهلوی گرفته شده. بعدها بدلیل وجود امامزاده بعدها به نام شاهتور ( شاه تور ) تغییر یافت.
Net
به توری گفته می شود که از الیاف نخ یا پلاستیک یا سیم بافته شده باشد
مثل تور ماهیگیری، پشه بند، تور درب توری
Mesh
به توری گفته می شود که مانند net از الیاف نخ یا پلاستیک یا سیم بافته شده اما معمولا ازnet ظریفتر است
...
[مشاهده متن کامل]

مثل توری که در الک یا چای صاف کن استفاده می شود
Tulle
همان تور حریر است که برای تزیین لباس یا کلاه استفاده می شود
Lace
تور طرحدار یا گیپور که معمولا برای پرده یا تزئین لباس عروس استفاده می شود

تور در زبان گیلکی بیه پیش ( شرق گیلان ) به معنای دیوانه است.
تورابه ( گیلکی ) یا تور شده = دیوانه شده
در زبان لری بختیاری به معنی
جای. مکان. راه. تاب دادن شی
گرد
روم یه توری::می روم یک جای دور
Tor
تور ، به معنای گشت می باشد که هم ریشه ی همسان با واژگان تور و توریسم در زبان انگلیسی است .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس