توده

/tude/

    accumulation
    aggregation
    clump
    collection
    conglomerate
    driftage
    heap
    hill
    horde
    mass
    pile
    pocket
    ruck
    stack
    the (grest) mass
    the rabble

فارسی به انگلیسی

توده ابر
bank

توده اشغال
dump

توده اشیاء زائد
scrapheap

توده اهن پاره
scrapheap

توده ای
folk

توده ای از هرچیز نرم
gob

توده برف
bank, snowbank

توده بزرگ
mountain

توده بزرگ علف خشک
haystack

توده بزرگ کاه
haystack

توده بستر مانند
bed

توده پر
plume

توده پشگل
dunghill

توده پهن
dunghill, midden

توده حروف چاپی
pi

توده خاکروبه
dump

توده درهم و برهم
huddle, jumble, shuffle

توده دود
whiff

توده سرگین
midden

توده شدن
accumulate, clump, dump, heap, mass, pile

مترادف ها

gross (اسم)
توده، جمع کل، قراص، درشت بافت

stack (اسم)
توده، دسته، بسته، پشته، دودکش، کومه، خرمن، قفسه کتابخانه

aggregate (اسم)
توده، جمع، تراکم، مجموع

accumulation (اسم)
انباشتگی، ذخیره، توده، جمع اوری

agglomeration (اسم)
انباشتگی، توده، تراکم، انبار

cumulation (اسم)
انباشتگی، توده، جمع اوری، گردآوری

mass (اسم)
توده، جمع، انبوه، گروه، جرم، حجم، توده مردم، کپه، قسمت عمده، مراسم عشاء ربانی

pile (اسم)
توده، مقدار زیاد، پایه، ستون، کومه، کپه، کرک، پارچه خز نما، ستون لنگرگاه، ستون پل، پرز قالی و غیره

lump (اسم)
درشت، توده، مقدار زیاد، قلنبه، تکه، قطعه، گره، کلوخه، غده، ادم تنه لش

bulk (اسم)
توده، میزان، جسم، تنه، حجم، اکثریت، اندازه، جثه، جسامت

heap (اسم)
توده، انبوه، گروه، جمعیت، پشته، کومه، کپه

volume (اسم)
توده، ظرفیت، جلد، کتاب، دفتر، سفر، حجم، اندازه، طومار، مجلد، درجه صدا

aggregation (اسم)
توده، تراکم، انبوه، تجمع، اجتماع، گرد امدگی

hill (اسم)
توده، پشته، تپه، ماهور، تل

congeries (اسم)
توده، تراکم، انبوه، کومه، کپه

shock (اسم)
توده، تلاطم، ضرب، ضغطه، لطمه، تصادم، صدمه، تکان، خرمن، هول، تشنج سخت، هراس ناگهانی

block (اسم)
توده، قلنبه، سد، قطعه، کند، بلوک، جعبه قرقره، کنده، انسداد، مانع ورادع، ساختمان چهارگوش

wad (اسم)
توده، کهنه، نمد، لایی، توده کاه

barrow (اسم)
توده، چرخ دستی، چرخ دوره گردها، کوه یخ، زنبه، قطعه عظیم یخ، پشته، کوه، تپه، خاک کش، خنازیر، ماهور

bloc (اسم)
توده، قلنبه، قطعه، بلوک، جعبه قرقره، کنده

clot (اسم)
توده، لخته خون

cob (اسم)
توده، ضرب، چوب ذرت، ادم مهم، ضربت برکپل

ruck (اسم)
توده، خط، چین و چروک، مردم عادی، کپه، شیار، چین و چروک وتاه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحام

rick (اسم)
توده، پشته، پیچ، کومه، پیچ خوردگی

dollop (اسم)
توده، کومه، دسته علف و غیره

conglomeration (اسم)
توده، گلوه شدگی، اختلاط شرکتها

cumulus (اسم)
توده، ابر متراکم و روی هم انباشته

midden (اسم)
توده، تپه کوچک، توده فضله، توده کثافت

riffraff (اسم)
توده، انبوه، تفاله، اشغال، زیادی، ته مانده

oodles (اسم)
توده

tump (اسم)
توده، انبوه، تپه، توده درختان واقع بر روی تپه

پیشنهاد کاربران

حالتی از برانگیختگی یا فشار درونی را که بر موجود زنده وارد می شود سایق می نامند
توده :
۱ - تل، پشته، کومه و هر چیزی که بصورت مخروطی روی هم جمع شده باشد
۲ - مقدار زیاد یا تعداد زیاد از هر چیز
۳ - عموم و اکثریت
توده مردم: عامه مردم ، مردم عادی که اکثریت جامعه تشکیل می دهد
سومین محله از محلات ده گانه روستای ده بالا , یزد
نام دیگر : میانده
تل وپشته، وهرچیزی که روی هم ریخته وکوت کرده باشند
( اسم ) ۱ - هر چیز روی هم ریختهکوت کرده انباشته : تود. هیزم . ۲ - انبوه مردم عام. خلق .
آهستگی و درنگی
توده:انبوه
توده= ملت
دکتر کزازی در مورد واژه ی " توده" می نویسد : ( ( توده می تواند بود که از واژه ی هندو اروپایی teutā به معنی "مردم" و "ملت" به یادگار مانده باشد. همین واژه در deut - sch که نام مردم آلمان است و در آلمانی کهنdiut - isc بوده است، به کار رفته است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( ببردند پیشش گروه ها گروه
یکی توده کردند، بر سان کوه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۹. )

انبار کردن چیزی روی هم
کپه

بپرس