توجیه کردن


    account
    authorize
    excuse
    explain
    justify
    rationalize
    vindicate
    warrant

مترادف ها

vindicate (فعل)
محقق کردن، دفاع کردن از، حمایت کردن از، توجیه کردن، پشتیبانی کردن از، اثبات بی گناهی کردن

legitimatize (فعل)
قانونی کردن، توجیه کردن، مشروع کردن

legtimize (فعل)
قانونی کردن، توجیه کردن

justify (فعل)
تصدیق کردن، توجیه کردن، ذیحق دانستن، حق دادن

پیشنهاد کاربران

نوواژه برای جایگزینیِ #to_justify به معنای برای رفتارِ خود دلیلِ خوب آوردن؛ توجیه کردن؛ موجه نشان دادن؛ دلیلِ قانونی آوردن؛ و جُزین
ا↙️
#یساویدن ( yasāvidan )
یا:
#یسافتن ( yasāftan ) 👈 یس ( ستاک برساخته از ریشه ی هندواروپاییِ ieuos به معنای قانون یا حق ) - - افتن ( پسوند مصدرساز )
...
[مشاهده متن کامل]

🔺نکته:
ستاکِ حالِ یَسافتن می شود: یَساو . ( بسنجید با: رفتن —> رَو، شنُفتن —> شِنَو . )
▪️مثال:
۱ - در شگفتم که تو چگونه می توانی کاربردِ مجازاتِ اعدام را در زمانه ی ما بِیَساوی ( توجیه کنی! )
۲ - آن ها باید پیش از هر اقدامی ضرورتِ جنگ بر ضدِ عراق را می یَسافتند ( می یَساویدند ، توجیه می کردند ) ، بنابراین موضوع انباشتِ جنگ افزارهای شیمیایی از سوی عراق را پیش کشیدند.
🔺 توجه:
🔸 #justification
🔸 #یساوش ( یَساوِش )
▪️مثال:
۱ - هیچ یَساوِشی ( توجیهی ) برای بدرفتاری با مردم در یک جامعه ی اخلاق مدار وجود ندارد.
۲ - برای یَساوِشِ ( توجیهِ ) اخراجِ من از همه ی آن برخوردهای ریز - و - درشت در کارخانه استفاده کردند.
🔹 #justifier
🔹 #یساگر ( یَساگر —� کوتاه شده ی یَساوْگر )
یا: #یساوش گر
▪️مثال:
۱ - او با حرف هایش ثابت کرد که یک یَساگرِ ( توجیه گرِ ) شکنجه در زندان هاست.
۲ - یَساگرِ ( توجیه گرِ ) نهاییِ هر ادعا در یک جامعه باورمندان به آن ادعا هستند.
🔸 #justificative
or: #justificatory
🔸 #یساوا ( یَساوا )
یا: #یساوشی ( یَساوِشی )
▪️مثال:
بحث های یَساوِشیِ ( توجیهیِ ) زیادی در نشستِ دیشبِ حزب درگرفت.
🔹 #justifiable قابلِ توجیه، توجیه شدنی
🔹 #یسافتنی ( یسافتَنی )
یا: #یساشوا ( یساشوا —� کوتاه شده ی یَساوْشَوا )
▪️مثال:
طرحِ شما ازنظرِ مالی یَسافتَنی ( قابلِ توجیه ) نیست.
🔸 #justifiability قابلیتِ توجیه
🔸 #یساشوایی ( یَساشَوایی )
▪️مثال:
برای آزمودنِ یَساشَواییِ ( توجیه شوندگیِ ) پیشنهادها شاخصِ فراگیری مهم تر از سنجه های دیگر بود.
🔹 #unjustifiable غیرِقابلِ توجیه
🔹 #نایسافتنی ( نایَسافتَنی )
یا: #یسانشوا ( یَسانَشَوا )
▪️مثال:
محدویت های اعمال شده در دورانِ ترامپ بر آزادیِ مردم همگی نایَسافتَنی ( توجیه نشدنی ) بودند.
🔸 #unjustifiably به گونه ای غیرِقابلِ توجیه
🔸 #یسانشوانه ( یَسانَشَوانه )
▪️مثال:
شبانه تصمیم گرفتند و یَسانَشَوانه ( به گونه ای غیرِقابلِ توجیه ) بهایِ بنزین را سه برابر کردند.
🔹 #unjustified
🔹 #نایسافته ( نایَسافته )
▪️مثال:
افزایشِ ثروت اگر نامحدود باشد نایَسافته ( ناموجه، توجیه نشده ) است، می خواهد از هر راهی به دست آمده باشد.
➿➿➿➿➿➿➿➿
🔹 #to_pursue_justice عدالت جُستن، عدالت ورزیدن
🔹 #یسادن ( یَس - - ادَن ( نشانه ی مصدر ) —� بروید به: توضیحِ یَسافتن . )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ یَسادَن می شود: یَسان . ( بسنجید با: ستادن —� ستان . )
▪️مثال:
او یک قاضیِ باوجدان بود که سی سال در راهِ رساندنِ حقوقِ مردم به آن ها یَساده بود ( عدالت ورزیده بود. )
🔸 #justice عدالت
🔸 #یسانش ( یَسانِش )
یا: #یسانه ( یَسانه )
یا: #یساد ( یَساد )
▪️مثال:
در نقدهای آن ها اثری از یَسانِش ( عدالت، انصاف ) نبود، هر چه بود استانداردِ دوگانه بود و بس.
🔹 #injustice بی عدالتی
🔹 #نایسانش ( نایَسانِش )
یا: #نایسانه ( نایَسانه )
یا: #نایسانی ( نایَسانی )
▪️مثال:
او گفت که امروزه نایَسانِش ( بی عدالتی ) بیشتر از دورانِ پدرانِ ما بر زندگی ها سایه افکنده است.
🔸 #justiciable قابلِ پیگیریِ قضایی
or: #justiceable
🔸 #یسادنی ( یَسادَنی )
#یسان شوا ( یَسان شَوا )
▪️مثال:
قراردادی که ما بسته بودیم در هر دادگاهی یَسادَنی ( قابلِ پیگیریِ قضایی ) بود
🔹 #justiciability
🔹 #یسان شوایی ( یَسان شَوایی )
▪️مثال:
برای رسیدن به پاسخِ پرسشِ یسان شَواییِ ( قابلیتِ پیگیریِ قضاییِ ) آن پرونده باید به دادگستریِ شهر می رفتی، نه به استانداری.
🔸 #justicehood عدالت بودگی، انصاف بودگی، عادلانه بودگی
🔸 #یسادگی ( یَسادِگی )
🔹 #justiciar
🔹 #یسادار ( یَسادار —� بسنجید با: خواستار . )
🔸 #justiciary
🔸 #یساداری ( یَساداری )
🔹 #just منصف، عدل مدار، عادلانه
🔹 #یسانا ( یَسانا ) صفت
یا: #یسان گر ( yas�n. gar ) اسمِ فاعل
▪️مثال:
۱ - او می گفت معلوم نیست که یک جامعه ی دموکراتیکِ غربی یَسانا ( عدل مدار ) نیز باشد.
۲ - دستِ کم می توان گفت که اعطایِ جایزه ی صلح به او یَسانا ( منصفانه ) نبود.
🔸 #unjust
🔸 #نایسان ( نایَسان )
▪️مثال:
آن ها یک مقاومتِ جانانه و سراسری علیه قانون های نایَسان ( ناعادلانه ) در کشور به راه انداختند.
🔹 #unjustly
🔹 #نایسانانه ( نایَسانانه )
▪️مثال:
او نایَسانانه ( ناعادلانه ) به جاسوسی متهم شد.
♦️
ا👆👆👆
ادامه ی فرسته ی پیشین:
🔸 #justness� حقانیت، منصفانه بودگی
🔸 #یسانگی ( یَسانِگی )
▪️مثال:
مردم هنوز درباره ی یَسانگیِ جنگ با چین و روسیه متقاعد نشده اند.
➖➖➖➖➖➖➖
🔹 #jury هیئت منصفه
🔹 #یسر ( یَسَر —� یَس - َ - ر ( پسوندِ اسم ساز ( بسنجید با: تُندر ، زَفَر . )
یا: #یسار ( یَسار —� یس - - ار ( پسوندِ اسم ساز —� بسنجید با: دمار، چنگار، دستار . )
یا: #یسارمان ( یَسارمان )
▪️مثال:
قاضی گفت که یَسارمان ( هیئتِ منصفه ) حق ندارد حکمِ صادره از سوی خود را برگرداند.
🔸 #juryman عضوِ هیئت منصفه
or: #jurywoman
🔸 #یساروند ( یَساروَند )
▪️مثال:
در انگلستان همه ی افرادِ بین ۱۸ سال و ۷۶ سال حق دارند یَساروند ( عضوِ هیئت منصفه ) باشند.
🔹 #jurist حقوق دان، قانون شناس
🔹 #یاسه شناس ( یاسه شناس یا یاسِه دان )
یا: #داته شناس ( داتِه شناس )
▪️مثال:
آن ها یاسه شناسانی ( قانون دان هایی ) بودند که بیشتر از آن که به مردم توجه کنند جانبِ منافعِ فرمانروایان را می گرفتند.
🔺 توجه:
➡️ #law
⬅️ #یاسه ( یاسِه )
یا: #داته ( داتِه )
🔸 #juristic ( al ) قانون شناختی، حقوق شناختی، قانونی، حقوقی
🔸 #یاسه شناختی ( یاسه شناختی )
یا: #یاسه ای
▪️مثال:
در آن مورد، او بر یک دیدگاهِ یاسه شناختیِ ( قانونیِ ) خاص تاکید داشت و تا آخر هم بر همان موضع باقی ماند.
🔹 #juristically
🔹 #یاسه شناسانه ( یاسه شناسانه )
یا: #یاسیانه ( یاسِیانه )
🔸 #jurisdiction مرجعیتِ قضایی، حوزه ی قضایی، قدرتِ قضایی یا قانونی، صلاحیتِ قضایی یا قانونی
🔸 #یسارمندی ( یَسارمندی یا یَسارداری )
یا: #یاسه مندی ( یاسه مندی یا یاسه داری )
▪️مثال:
۱ - وقتی یک مظنون از خطِ مرزی می گذرد پلیس هیچگونه یاسِه مندی ای ( قدرتِ قانونی ای ) در تعقیبِ او ندارد.
۲ - در برخی از یاسه داری ها ( حوزه های قضایی ) هنوز حکمِ مجازاتِ اعدام از سوی قاضی ها صادر می شود.
🔹 #jurisdictional مربوط به قدرتِ قانونی یا قضایی
🔹 #یسارداشتی ( یَسارداشتی )
یا: #یاسه داشتی ( یاسه داشتی )
▪️مثال:
مجلس قانونی تصویب کرد که برخی از محدودیت های یاسه داشتیِ ( مرجعِ قضایی ای ) استان ها را برای برخورد با موادِ مخدر برطرف می کند.
🔸 #juridic ( al ) حقوقی، قانونی، قضایی
🔸 #یسری ( یَسَری )
یا: #یسارین ( یسارین )
یا: #یاسه ای ( یاسه ای )
یا: #داته ای ( داته ای )
▪️مثال:
۱ - آن ها درپایان ناچار شدند یک دیدگاهِ یَسَری ( یَسارین ، حقوقی ) درباره ی محیطِ زیست اتخاذ کنند.
۲ - او از متهم پرسید که آیا از سرشتِ یاسه ایِ ( حقوقیِ ) ماده ی چهل وهفتمِ قانونِ جزای عمومی آگاه است.
🔹 #juridically از منظرِ قانونی یا حقوقی
🔹 #یسرانه ( یَسَرانه )
یا: #یسارانه ( یَسارانه )
یا: #یاسیانه ( یاسِیانه )
▪️مثال:
۱ - همه ی استا نهای کشور باید یاسِیانه ( از نگاهِ قانونی و حقوقی ) برابر باشند.
۲ - مشکل این بود که آن ها کلیتِ همه پرسی را یَسارانه ( از منظرِ حقوقی و قانونی ) بی اعتبار می دانستند.
🔸 #to_perjure دروغ گفتن پس از سوگندِ قانونی
🔸 #زیاسیدن 👈 ز ( پیشوند، به معنای "بیرون"، "دور از" ) یاس ( ستاکِ برساخته از ریشه ی هندواروپاییِ ieuos به معنای حق، قانون ) - - یدن
▪️مثال:
او پذیرفت که به عنوانِ شاهد در دادگاه زُیاسیده بود ( پس از سوگند دروغ گفته بود. )
🔸 #perjury دروغگویی پس از سوگند
🔸 #سوگند_دروغ ( سوگندِ دروغ )
یا: #زیاسه ( زُیاسه )
یا: #زیاس ( زُیاس )
▪️مثال:
دادگاه او را به علتِ زُیاس ( دروغ گویی پس از سوگند ) به یک ماه زندان و بیست میلیون تومان جریمه ی نقدی محکوم کرد.
🔹 #perjurious سوگندِدروغانه
🔹 #زیاسی ( زُیاسی )
🔸 #perjuriously
🔸 #زیاسانه ( زُیاسانه )
🔺 نکته:
هم ریشه های #یسافتن ، #یساوش ، #یسان و #یسر در زبانهای ایرانی و هندواروپاییِ غیرِایرانی:
اوستایی 👈 پاک و خالص گردانیدن ➖ yaožda
سانسکریت 👈 رستگاری، نجات ➖ yōh
ودایی 👈 تندرستی ➖ yos
لاتینی 👈 قانون، حکم ➖ iūs
لاتینی 👈 منصفانه، عادلانه ➖ iūstus
لاتینی 👈 سوگند، قسم ➖ jūrō
ایرلندی کهن 👈 عادلانه ➖ huisse
پ. ه. ا 👈 قانون 👈 - ieuos
🔺 نکته:
برای دیدنِ فعل ها و واژه هایی دیگر از این ریشه بروید به: #to_adjudicate .
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

درست انگاری، درست انگاریدن، درست انگاری کردن
توجیه یعنی موجه سازی ، آوردن دلیل بر موجه بودن ، منطقی بودن و درستی کاری، دلیل تراشی
توجیه:اوزوارش٬ ویچارش٬ سفرنگش.
توجیه کردن:اوزواریدن٬ ویچاردن٬ سفرنگیدن
توجیه ، وجهه دادن واثبات محق بودن ادعاییست با ارائه ادله محکم ومتقن، لیکن درعرف رایج میتوان آنرابه بهانه تراشی واثبات غیرمعقولانه امری جهت فریب مخاطب یا طرف مقابل ، تعریف کرد، عامیانه اش معادل است بابهانه بیجاآوردن باتوسل به دروغ
دروغ گفتن بهترین معنی برای توجیه کردن است.
توجیه کردن ( به وجهی نشان دادن ) تقطه مقابل توضیح دادن ( واضح و روشن کردن ) است
به صورتی ( وجهی ) موضوع را نشان دهی که فرد مقابل آن را بپذیرد ( حتی اگر در حقیقت خلاف این باشد )

بپرس