این سخن منطقی و قابل قبول است، البته به عنوان یکی از معانی واژه توجیه: ( توجیه ) مصدر ثلاثی مزید باب تفعیل است و ریشه آن وجه ( صورت، شکل، چهره ) است. نمی شود ریشه در مصدر وجود نداشته باشد. توجیه کردن یک چیز یعنی شکل و صورت دادن به آن چیز. ... [مشاهده متن کامل]
در ادبیات متداول ما وقتی کسی کاری می کند که ابتدا ناجور و غیرمنطقی یا غلط است و بعد سعی می کند آن را در نظر دیگران منطقی نشان دهد می گویند ( میخواهد کارش را توجیه می کند ) یعنی میخواهد به کارش شکل و صورت طبیعی بِده. یا به عبارتی میخواهد کارش را وجیه و خوش چهره نشان بده.
بارنهاد کنونی واژه اربی ( توجیه ) از بنواژه ( وجه ) ، هیچ پیوندی با ریشه اربی خود ندارد. بارنهاد اربی توجیه، روی به کسی کردن است، که در زبان امروزی ما چنین بارنهادی ندارد. از دید من چنین واژگانی که هم بیگانه هستند و هم بارنهاد نخستین خود را از دست داده اند، ... [مشاهده متن کامل]
شایسته است که پاکسازی شوند و از واژگانی که خواست راستین گوینده را می رسانند بهره جویی شود. یکم - کوشش برای نشان دادن درستی یک انگاره، پنداره یا دیدمان که هنوز درستی یا نادرستی ان دانسته نیست اما گوینده بر این باور است که درست است. واژه پیشنهادی: رواییدن، رواسازی، روامند کردن دوم - کوشش برای درست وانمود کردن جیزی که می دانیم نادرست است با به کار بردن کژگزاره ها. واژه پیشنهادی: کژنمایی کردن
تَوْجیهْ /مُوَجَّهْ: حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین در موارد لازم، به حرفی که بعد از آن بیاید می چسبد و متصل نوشته می شود: ( ( توجیهش ( و نه: توجیه اش ) پذیرفتنی نیست ) ) ؛ ( ( و برای غیبت خود عذر موجهی ( و نه موجه ای ) نداشت ) ) . و نیز در حالت اضافه حمزه نمی گیرد. عذر موجه ِ او ( و نه عذر موجّهٔ او ) پذیرفته شد. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص ۱۱۹ )
توجیه فیلمی ایرانی به کارگردانی منوچهر حقانی پرست و نویسندگی محسن مخملباف محصول سال ۱۳۶۰ است. در دوران حکومت پهلوی، نیکسون قصد سفر به ایران را دارد و یک گروه نیز قصد دارند بمبی را به نشانهٔ مخالفت با آمدن نیسکون در یک اداره منفجر کنند. اما یک عضو مسلمانِ گروه با این حرکت مخالفت می کند. در ادامهٔ ماجرا، ساواک همهٔ گروه را دستگیر می کند، اما جوان مسلمان برای جلوگیری از آسیب دیدن مردم در جریان انفجار بمب خود، مأمورین ساواک و گروه را از میان می برد. ... [مشاهده متن کامل]
واژه توجیه معادل ابجد 424 تعداد حروف 5 تلفظ to[w]jih نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: تَوجیه] مختصات ( عا. ) آواشناسی towjih الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی معین
پاسخ به سرو استوار: این یک سایت دانش محور است و بهتر است بیشتر روی تحلیل واژه دقت شود و بحث از حالت علمی به ستیز لفظی و طعنه تبدیل نشود. زبان فارسی آمیخته با زبان عربی است. توجیه واژه فارسی نیست، از زبان عربی بخاطر عوامل متعددی وارد زبان فارسی شده است. این واژه مصدر ثلاثی مزید باب تفعیل است و ریشه آن وجه ( صورت، چهره ) است. نمی شود ریشه در مصدر وجود نداشته باشد. توجیه کردن یک چیز یعنی شکل و صورت دادن به آن چیز. ... [مشاهده متن کامل]
در ادبیات متداول ما وقتی کسی کاری می کند که ابتدا ناجور و دچار اشکال است و بعد سعی می کند آن را در نظر دیگران منطقی نشان دهد می گویند ( داره کارش را توجیه می کند ) بکارگیری این جمله که ( داره کارش را پذیرفتنی نشان میده ) رایج نیست.
در پاسخ به کیان: شما گویا پیامِ اشکان را درست درنیافتی. ( وجه ) به معنی ( روی یا سو ) چه پیوندی با ( توجیه ) دارد؟ ( توجیه ) در زبان فارسی دارای چندین معناست. اینکه در زبانِ وام دهنده این واژه بکار رفته، به خودشان مربوط است ولی در زبان فارسی واژه ( پذیرفتنی ) در برخی جاها بسیار شایسته تر است. اینکه شما با واژه ساده ای همچون ( پذیرفتنی ) اُخت نیستی، نشان از این دارد که در آموزشکده ها به شما زبانی به جز فارسی یاد داده اند. ... [مشاهده متن کامل]
در نقد سخن اشکان تعصب داشتن در حدی که زبان دیگران را متهم به زشتی کنیم خوب نیست. افزون بر اینکه در دنیای امروز که ارتباطات وسیع و عمیق شده، طبیعی است که برخی الفاظ مشترک میان دو زبان بشه. جالب است که معادل فارسی شما خیلی نامأنوس تر از اصل واژه عربی است.
پیشنهاد واژه: ( راست سازی، راستی سازی/راست ساختن/راست آوری/راست آوردن ) . ( اُستوارسازی ) : در زبان آلمانی دو واژه ( Rechtfertigung ) و ( Begruendung ) هر دو در معنای ( توجیه ) بکار می روند. بررسی این دو واژه: ... [مشاهده متن کامل]
1 - Rechtfertigung : این واژه از دو بخش ( recht ) و ( Fertigung ) ساخته شده است. واژه recht با واژه ( راست ) در زبان پارسی از یک بُن و ریشه است. واژه ( Fertigung ) از کارواژه ( fertigen ) به معنای ( ساختن، فَرآوردن ) می باشد. بنابراین واژگانِ ( راستی سازی ( راست سازی ) ، راست آوری ( راستی آوری ) ) واژگان پیشنهادیِ بسیار درخوری برای واژه ( توجیه ) هستند. و همچنین است:کارواژه های ( ( ( راست ساختن / راست آوردن ) ) ) 2 - Begruendung: این واژه که دیوید هیلبرت در نوشتار خود بویژه برای ادله یا توجیهِ اثباتها در نبیگِ ( Grundlagen der Mathematik ) بکار گرفت، از کار واژه ( begruenden ) به چم ( بنیاد نهادن، پایه گذاری کردن ) می باشد. دکتر ادیب سلطانی در نبیگ بنیادهای منطق نگریک برابرواژه ( بنیاد گذاری، اثبات ) را برای ( Begruendung ) در نظر گرفت. پیشنهاد من واژه ( اُستوارسازی ) است؛ Begruendung از کارواژه ی begruenden به معنای ( بنیاد نهادن، پایه گذاری کردن ) می باشد که با ( اُستوار ساختن ) هم معناست و در کنار آن، توجیه یک اثبات به معنای محکم سازی آن اثبات نیز هست که از پی آن ( اُستوارسازی ) دریافته می شود. ( توجیهِ یک اثبات = اُستوارسازیِ یک اثبات )
( توجیه ) در نمونه هایی همچون ( فلان کار را توجیه نکن ) ، به چمِ ( راست انگاری ) است. بهتر آن است که بگوییم: ( راست انگاری نکن ) .
《 پارسی را پاس بِداریم》 با سه پَند : اَندیشه ، گویه وَ کُنه یِ نیک توجیه واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ وَجَهَ دَر ریختارِ تَفعیل واژه سازی : دُرُست نَمایی ، دُرُست آوَری، دُرُست تَراشی راست نَمایی ، راست آوَری ، راست تَراشی ... [مشاهده متن کامل]