توبیخ. [ ت َ ] ( ع مص ) سرزنش کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) . نکوهیدن و بیم و تهدید کردن و سرزنش نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ملامت و سرزنش کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . ملامت و نکوهش وسرزنش. ( ناظم الاطباء ) . نکوهش. توکیس. عذل. لوم. ملامت. سرزنش کردن. سرزنش. سرکوفت. سراکوفت. تعییر. تعنیف. نکوهیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : ... [مشاهده متن کامل]
نوآموز را ذکر تحسین و زه ز توبیخ و تهدید استاد به. ( بوستان ) . شنیدم سر از فرمان ملک باززد. . . بفرمود تا مضمون خطاب را به زجر و توبیخ از وی مستخلص کردند. ( گلستان ) . منبع. لغت نامه دهخدا
توبیخ: واژه یا نوشته ای که با آن ناخرسندی از رفتار یا گفتار کسی نشان داده می شود و نشانگر کاهش ارزش فرد نزد کسانی است که از این نوشته آگاهی می یابند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/reproche ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ارنگ erang ( پهلوی ) ، آوِن āven ( پهلوی )
detention. . ارادت. . دکتر حسن هناره
انتقام گرفتن وعذاب کردن
تنبیه، مجازات، کیفر دادن ، این عمل مؤخر از عملِ ارتکابی ست و جنبهٔ واکنشی دارد، یعنی ما نمی توانیم بدون آنکه کسی عمل غیرمتعارف و خلافی را مرتکب شده باشد، او را توبیخ کنیم.