توانبخشی


    rehabilitation

فارسی به انگلیسی

توانبخشی کردن
rehabilitate

مترادف ها

rehabilitation (اسم)
نوسازی، توانبخشی، نوتوانی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار

پیشنهاد کاربران

کاردرمانی
توانبخشی. الف. ( اسم مصدری ) عمل توان بخشیدن، توانائی بخشیدن، قدرت دادن، قادر نمودن.
ب. ( علوم درمانی و طب ) امور درمانی در جهت ایجاد، بازیابی و یا بهبود بخشیدن به توانائی های یک شخص ( چه جسمی و چه ذهنی ) که به دلائلی چون ذاتی، بیماری یا حادثه ای فاقد آنهاست، فاقد آنها گشته، و یا در آنها ضعیف شده است. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «rehabilitation» است.
...
[مشاهده متن کامل]

امثال:
"خود شکوفایی به این معناست که هر فرد معلول بتواند از عهده برآوردن نیازهای خود برآید و با دستیابی به یک نقش مثبت در زندگی اجتماعی، به صورتی مستقل، محترمانه و با کرامت زندگی کند. در واقع این هدف می تواند آرمان توانبخشی باشد. " ( منبع: تارنمای مرکز ضایعات نخاعی جانبازان )
"شاید تجربه «هلن کلر» راه را برای کار با این کودکان تا اندازه ای گشود، اما بواسطۀ آنکه کار توانبخشی برای یک کودک مستقل و متفاوت از کودک دیگر است، هنوز هم در این زمینه، علیرغم پیشرفت های کسب شده، راهی طولانی باقی مانده است. " ( منبع: تارنمای توانبخشی ایران - با اندکی تغییر )

بپرس