weeping
توام با بدبختی
unhappy
توام با سهل انگاری
facile
توام با صدای تنفس
breathy
توام با صرفه جویی و سختگیری
austere
توام با فشار
high-pressure
توام با قهقهه
uproarious
توام با نم نم باران
drizzly
توام بودن
accompany
توام بودن با
attend
توأم شدن
conjoin
توأم کردن
accompany, combine, conjoin, temper