توالی

/tavAli/

    progression
    sequence
    succession

فارسی به انگلیسی

توالی هفت نت موسیقی
scale

مترادف ها

progression (اسم)
پیشرفت، تسلسل، توالی، تصاعد، فرایازی

suit (اسم)
جامه، درخواست، نوع، مرافعه، تسلسل، توالی، تقاضا، خواستگاری، دادخواست، عرضحال، یک دست لباس

sequence (اسم)
تابعیت، دنباله، ترتیب، رشته، تسلسل، نتیجه، توالی، عقبه، ترادف، پی رفت

track (اسم)
راه، اثر، نشان، خط، باریکه، زنجیر، لبه، جاده، تسلسل، توالی، شیار، مسیر، رد پا، مسابقه دویدن، خط اهن، خط راه آهن

succession (اسم)
سلسله، توالی، ردیف، وراثت، ترادف، جانشینی، پی ایی

consecution (اسم)
توالی، نتیجه منطقی

subsequence (اسم)
توالی، زیر دنباله

پیشنهاد کاربران

پی در پی
کودکان تازه به دنیا آمده روح های توالی یافته هستند.
پیاپی، پشت سر هم، بدون فاصله زمانی
توالی و ترتیب معنای متفاوتی دارند. مثال در احکام اسلام ترتیب و توالی از احکام وضو گرفتنه، اینکه وضوء گرفتن باید دارای ترتیب و توالی لاشه یعنی مراحل اون مرتب و دارای نظم و چیدمان مشخص باشه و پس و پیش یا جابجا نشه - اما توالی یعنی مراحل پشت سر هم و بدون فاصله انجام بشه
...
[مشاهده متن کامل]

حالا اگه هر مرحله از وضوء گرفتن با فاصله یک ساعت از مرحله قبل انجام بشه کل عمل دارای ترتیب اما فاقد توالی هست.

🇮🇷 همتای پارسی: پِیآیند 🇮🇷
در زیست به ارایش باز ها و امینو اسیدها در dna یک توالی گفته میشود
یک توالی از Dna = قسمت خاصی از Dna
ارایش یا ترتیب
برابر فارسی توالی " تواتر: پیاپی، پیاپِیش، پشت سرهمی،
پیوستگی
یکی پس از دیگری آمدن ( بترتیب )
پشت سر هم بودن
با سپاس از دیدگاه دوستان گرانسنگ
بدین گزاره بنگرید:
آرایانپور:
ترتیب ، تسلسل ، توالی، دهناد، زنجیروارى، پشت همی
the sequence of events
تسلسل رویدادها

their names are listed in a chronological sequence
...
[مشاهده متن کامل]

نام آنها به ترتیب تاریخى فهرست شده است . ‏

رشته ، سلسله ، زنجیره ، سیرى، ریسه
a sequence of historical plays by Shakespeare
یک زنجیره نمایش هاى تاریخى از شکسپیر

a sequence of terrible accidents
یک سلسله حوادث ناگوار

a sonnet sequence
یک رشته غزلیات

( بازى با ورق ) سه یا چند ورق پشت سرهم ( n‏u‏r‏ هم مى گویند )
رجوع شود به :‏ l‏e‏u‏q‏e‏s‏
( ریاضى ) دنباله
sequence of functions
دنباله ى تابع ها

( موسیقى ) تکرار ملودى
( به ویژه فیلم سینما ) صحنه ، فصل ، سکانس
in the next sequence, the hero marries the girl
در صحنه ى بعدى قهرمان با آن دختر ازدواج مى کند. ‏

( کلیساى کاتولیک ) سرود پیش از قرائت انجیل
( به روش خاصى ) مرتب کردن ، پشت سر هم قرار دادن ، دهنادن ، قطار کردن
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
* in sequence
به ترتیب ( ترتیب خاص ) ، پشت سر هم
پس واژگان دنباله درست است
واژگان دیگر پی رفت، دهناد، رشته هستند.
از سویی واژه پی آیند نیز به چم sequel , consequent آمده ولی بیشتر به برآیند از دیدما نزدیکتر است.
بادرود

دنباله دار
پی آیند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس