تواضع

/tavAzo~/

    common courtesy
    humbleness
    humility
    modesty
    respectabilities
    reverence
    self-effacement
    curtsy

فارسی به انگلیسی

تواضع بیش از حد کردن
grovel

تواضع و احترام
obeisance

تواضع و ادب
amenities

تواضع کردن
efface, stoop, to show humility

مترادف ها

courtesy (اسم)
خوشخویی، مردمی، تواضع، ادب و مهربانی

modesty (اسم)
محجوبیت، عفت، تواضع، فروتنی، امساک، شکسته نفسی، حیا، حجب، ازرم

humility (اسم)
پستی، تحقیر، تواضع، فروتنی، حقارت، بی اهمیتی، خشوع، افتادگی

obeisance (اسم)
تعظیم، تواضع، احترام، کرنش

پیشنهاد کاربران

تواضع: حالتی است که نسبت به کسی از ما پایین تر است خود را بالا و برتر ندانیم
یعنی حتی اگه یه معلول میتوانست تورا تحقیر کند؛ نیازهاش بهش میدی وچیزی نگی.
کُرنش
احترام برای دیگران
فتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، خفض جناح، شکسته نفسی، فروتنی، نرم خویی ، فروتنی کردن، خاشع بودن، خاضع بودن
افتاده حالی. [ اُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) متواضع بودن. فروتنی. آرام بودن. بی حالی :
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
سنبل از افتاده حالی همنشین ما شده.
فروتنی - مثال ( درخت هر چه پر بار تر باشد شاخه هایش کمتر خونمایی میکنند )
تواضع متضاد توازه ( با های دوچشم ) است و توازهی به کسی گفته می شود که سر وکارش با تیر وکمان و ( ( زه ) ) وشمشیر است چون کرّار به معنی فرد حمله برنده مکرر با شمشیر است و توّاز حمله برنده مکرر با تیر وکمان بالاخص
...
[مشاهده متن کامل]

وبا شمشیر بطورعام است وسنداین حرف اعراب هستند که به خاطر حمله به ایران آنها را تازی یعنی اهل تاخت وتاز می نامیدندوسنددوم تعزیه خوانی است که درآن شمشیر وتیراندازی باکمان مرسوم است بنابراین توازهی یعنی تیرانداز ماهر با تیرکمان و تواضعی یعنی فروتن ومحترم که احترام کردنش درحد توازن وتعادل است

شکسته نفسی
قنوت

بپرس