افتاده حالی. [ اُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) متواضع بودن. فروتنی. آرام بودن. بی حالی : کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد سنبل از افتاده حالی همنشین ما شده.
فروتنی - مثال ( درخت هر چه پر بار تر باشد شاخه هایش کمتر خونمایی میکنند )
تواضع متضاد توازه ( با های دوچشم ) است و توازهی به کسی گفته می شود که سر وکارش با تیر وکمان و ( ( زه ) ) وشمشیر است چون کرّار به معنی فرد حمله برنده مکرر با شمشیر است و توّاز حمله برنده مکرر با تیر وکمان بالاخص ... [مشاهده متن کامل]
وبا شمشیر بطورعام است وسنداین حرف اعراب هستند که به خاطر حمله به ایران آنها را تازی یعنی اهل تاخت وتاز می نامیدندوسنددوم تعزیه خوانی است که درآن شمشیر وتیراندازی باکمان مرسوم است بنابراین توازهی یعنی تیرانداز ماهر با تیرکمان و تواضعی یعنی فروتن ومحترم که احترام کردنش درحد توازن وتعادل است