conformation
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تطبیق، همسازی، هم اهنگی، ساز، توازن، هارمونی
میزان، تعادل، توازن، ترازو، تراز، موازنه، تتمه حساب
تساوی، تعادل، توازن، برابری، زوجیت، زوج بودن
وضع، توازن، ثبات، وقار، نگاهداری، وزنه متحرک
میزان، تعادل، توازن، برابری در وزن
پیشنهاد کاربران
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ
در تعادل واعتدال وتوازن وتناسب وتناسق با دقّت زیاد انسان را آفریدیم.
هه کلمه "کبد" قرآن عربی مبین رجوع کنید.
در تعادل واعتدال وتوازن وتناسب وتناسق با دقّت زیاد انسان را آفریدیم.
هه کلمه "کبد" قرآن عربی مبین رجوع کنید.
هماهنگ ، برابر
توازن همون برابری. هم وزنی و تعادل
اگه در جمله ایی بیاید عدم توازن یعنی تعادل نداشتن
اگه در جمله ایی بیاید عدم توازن یعنی تعادل نداشتن
برابربودن
هم وزن شدن یابرابری