تهدید

/tahdid/

    intimidation
    menace
    scowl
    threat

فارسی به انگلیسی

تهدید امیز
threatening, threatening, menacing, darkly, ugly, dankly

تهدید به ضرب و شتم
assault

تهدید دروغین کردن
bluff

تهدید کردن
menace, threaten, thunder, to threat

تهدید کننده
minatory

مترادف ها

blackmail (اسم)
تهدید، باج سبیل، نامه بی امضاء و توهین امیز

threat (اسم)
تهدید، تشر

menace (اسم)
مخاطره، تهدید، چیزی که تهدید کننده است

fulmination (اسم)
تهدید

پیشنهاد کاربران

ترکیب تَه و دید، دیدن یا نمایش دادن عاقبت امر.
ندا به امری کند
تهدید: ترساندن کسی با گفتن، نوشتن یا اشاره کردن برای نمایاندن قصد خویش به اعمال خشنوت بر علیه او یا به خطر انداختن جان یا منافعش برای وادار کردنش به انجام دادن یا ندادن کاری. ( https://www. cnrtl. fr/definition/menacer )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ناتار nAtAr ( پشتو ) ، سمسی semsi ( لکی ) ، آسم Asam ( پهلوی ) .

تَهدید
این واژه ای اَرَبی از ریشه ی سه تایی اَفزایشی ( مصدر ثلاثی مَزید ) " هَدَدَ "در ریختار یا صیغه ی تَفعیل که از نگر دستور زبانی کارواژه ی یک کُنیده ( مصدر متعدی یا مصدر یک مفعوله ) و نامِ کارواژه ( اسمِ مصدر ) بوده که به زبان پارسی درآمده است . برابر نهاد ریشه ی هَدَدَ = تَرس یا هَراس و ریختار یا صیغه ی تَفعیل = پساوند - آندَن یا - آنیدَن است.
...
[مشاهده متن کامل]

تَهدید = تَرساندن ، تَرسانیدن
تَهدید = تَرسانِش ، تَرسِش

خطر
خط و نشان کشیدن ، وعده ی چنین و چنان کردن
سلطان قلمرو خود را در تهدید می دید
در گویش مردم لرستان به جای تهدید، "سَمسی" گفته می شود
افزون بر برابرهای یاد شده در بالا، �چشم زهره رفتن / گرفتن�، �تشر� و �نهیب� را نیز می توان بسته به آرش و مانش این یا آن گزاره بکار گرفت.
نمونه ها:
روسیه �هیچ چالشی� با سوئد یا فنلاند ندارد؛ ولی برپا نمودن زیرساخت های رزمیِ �بلوک� [�گروهبندی تبهکار ناتو�] را یک نهیب بشمار می آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

شما با این کار می خواهید از ما چشم زهر بگیرید ( . . . ما را بترسانید. / . . . ما را تهدید کنید. )
ما از نهیب شما نمی ترسیم.

در هراس افکندن
در هراسم افکندی= هراسم دادی
زَلیفَن
منبع: لغت نامه دهخدا
وعید
هراسش/ ترساندن
نمونه :
این خود یک هراسش بشمار می رود. برای دو ماه هر روز او را می ترساند/تهدید می کرد.
minacity
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
آسَم ãsam ( پهلوی )
هَگیف hagif ( کردی: هه روگیف )
پَربَم parbam ( اوستایی: پَئیری بَئُم païri - baom )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس