ته نشین شدنdeposit, settle, to settleته نشین شوندهsettlerته نشین های رسوبی پراکنده بر سطح سنگapronته نشین کردنdeposit, settle
residual (اسم)ته نشین، وابسته به رسوب یا باقیماندهalluvium (اسم)رسوب، ابرفت، ته نشینsediment (اسم)رسوب، ته نشین، طاقی، ته نشست، درده، لایtartar (اسم)رسوب، ته نشین، درده، تاتار، باره دندانdeposit (اسم)ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گروresidue (اسم)ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله ماندهlees (اسم)ته نشین، دردهdreg (اسم)رسوب، ته نشین، اشغال، درده، پس مانده، خرده ریز