تِنیس ؛ تانستن ، توانستن ، دانستن ، دانس ، دانش ، دانایی
آدُنیس ؛ دِنیس ، دِنیز ، دِنیش ، دانش ، دانایی ، دانستن ، دِنا ، دینام ، دینامیک ، داینامیک ، دایان ، دین ، تَدَیُّن ، تَمَدُن ، مدینه ، مَدایِن ، مُدین ، مُد ، مداد ، امتداد ، متانت ، مَتین ، مَتْن ، مُتون ، مِدون ، مِدونا ، دانا ، دانه ، دَوانا ، توانا
... [مشاهده متن کامل]
اینجاست که شاعر دانا و توانای تمدن پارسی در خاک زرخیز ایران زمین به پیروی از مولای متقیان امیرالمومنین که فرمود العلم سلطان گفته است ؛
توانا بُوَد هر که دانا بُوَد
زدانش دل پیر بُرنا بود
بُرنا ؛ بارنیا ، بِرنِر ، باران به معنی باردهنده و دارای بار و برتری مثل اصطلاح باری تعالی به عنوان صفتی از صفات خداوند متعال
تنیس ها؛
۱_تنیس روی میز.
۲_تنیس روی زمین.
۳_تنیس روی چمن.
پگتاب ( pəgtab )
پگ تاب
تنیس بازی کردن=پگتابیدن ( pəgtabidən )
تنیسور=پگتابباز ( pəgtabbaz )
زمین تنیس=زامپگتاب ( zampəgtab ) ، زمین پگتاب
استادیوم تنیس=پگتبابگاه ( pəgtabgah )
هوادار تنیس=پگتابخواه ( pəgtabxwah ) )
《 پارسی را پاس بِداریم 》
تِنیس
توریز : تور - ایز
توریس : تور - ایس
تَنیز : تَن - ایز ( تَن اَز تَنیدَن ، تَنیده ، زیرا تور را می تَنَند یا می بافَند )
( tennis ( n