تنیده

/tanide/

    electric
    tense
    tissue

فارسی به انگلیسی

تنیده شدن
tense

تنیده کردن
tense

مترادف ها

web (اسم)
تار، تار عنکبوت، بافته، تنیده، بافت یا نسج

tissue (اسم)
رشته، پارچه، بافت، بافته، منسوج، نسج، تنیده، پارچهء بافته

پیشنهاد کاربران

یک نوع پارچه ضخیم که معمولا از پشم یا پنبه رشته شده بافته می شود و از آن گیلم می سازند.
همخانواده باتنیدن هست.
تنیده در برهان قاطع به معنی " سکوت" ، "خاموش بودن و به معنی "فریب دادن" هم استاز برهان قاطع چاپ هند ص 378
تنیده ، تنیده بر وزن رسیده خاموش بودن "سکوت"
عجین شده

بپرس