تنیدن


    bud
    spin
    to spin or weave

مترادف ها

web (فعل)
تنیدن

spin (فعل)
خیط و پیت کردن، چرخ زدن، فر زدن، چرخیدن، چرخاندن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن

پیشنهاد کاربران

در واژه نامه ONLINE ETYMOLOGY آماده است که - ten* یک ریشه هندواروپایی و به چم کش آمدن است. برای نمونه در انگلیسی واژه ی temporal که به چم "زمانی" است و کش آمدن در زمان را نشان می دهد، از این ریشه است. در پارسی هم ما واژه های تنش و تنیدن را از این ریشه باستانی داریم. تنیدن، کش آمدن نخ را نشان می دهد.
شبکه کشیدن با تار ( ضعیف )
تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود"
و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم آمده است.
" تونیدن " به معنای تنیدن تار آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال : طبع عنکبوت هم این است که " بتوند " . . .
. . . فکری شدم، ماندم حیران که این چطور روی این آب حوض تار " تونیده " . . .

کارواژه پارسی ( تنیدن ) که به ( تَن ) نیز اشاره دارد، خاستگاه و منشاء کارواژگان ( dehnen :دِنِن ) از زبان آلمانی و tend:تِند ) در زبان انگلیسی می باشد.
همچنین است: واژه تَنِش و tension در زبان انگلیسی
تو دادی رخنه در قلب بشرها
فَن ِ ابلیس را بهر تنیدن
آن لگدکی دفع خار او کند
حاذقی باید که بر مرکز تَنَد.
شگفتا چگونه در نیافته اند که این تنیدن بچم رخنه کردن است و تنیدن به چم پرداختن است
...
[مشاهده متن کامل]

مرغ چون بر آب شوری می تند
آب شیرین را ندیده ست او مدد.
نظاره با لب لعلت به انگبین نتند
مگس که شهد چنین یافت بر چنین نتند.
ز رشک بی تو نگه پای در رضا دارد
به مهر و ماه نبیند به حور عین نتند.
تأثیر
این پند نگاه دار هموار ای تن
بر گرد کسی که یار خصم تو متن.
ابوالفرج رونی
دیگر تن به چم تنان رفتن است دمان و دنان و دوان است تازان رفتن

بافتن تار
بافتن

بپرس