تنگدستی

/tangdasti/

    indigence
    poverty
    embarrassment
    hardship
    insolvency
    necessity
    need
    neediness
    penury
    squeeze
    want

مترادف ها

distress (اسم)
درد، سختی، پریشانی، غم، محنت، اندوه، تنگدستی، سار

penury (اسم)
فقر، تنگدستی، احتیاج، نیازمندی زیاد

indigence (اسم)
فقر، بی چیزی، تنگدستی، لزوم، نداری، نیازمندی، تهی دستی

پیشنهاد کاربران

تنگدستی ؛ بی چیزی. تهیدستی :
بگاه تنگدستی خسته و ریش.
سعدی.
فقیر ، بی پولی
افلاس .
ناداشتی. ( حامص مرکب ) پریشانی. افلاس. ( برهان قاطع ) . بی نوائی. ( فرهنگ نظام ) . مفلسی. ( غیاث اللغات ) . فقر. بی چیزی. تنگدستی. تهیدستی. کوتاه دستی. ناتوانی. ناداری. نداشتن :
ز دنیا برم زنگ ناداشتی
...
[مشاهده متن کامل]

دهم باد را با چراغ آشتی.
نظامی.
چون بود آن صلح ز ناداشتی
خشم خدا باد بر آن آشتی.
نظامی.
|| بی شرمی. بی حیائی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
ره ناداشتی را پیشه کردی
گرت نیک آمد آن ناداشتی رو.
سوزنی.
به ناراستی دامن آلوده ای
به ناداشتی دوده اندوده ای.
سعدی ( از نظام و آنندراج ) .
|| بی اعتقادی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . بی اخلاصی. ( غیاث اللغات ) .

( در زبان اردو ) غربت
مضیقه

بپرس