تنگدستی

/tangdasti/

    indigence
    poverty
    embarrassment
    hardship
    insolvency
    necessity
    need
    neediness
    penury
    squeeze
    want

مترادف ها

distress (اسم)
درد، سختی، پریشانی، غم، محنت، اندوه، تنگدستی، سار

penury (اسم)
فقر، تنگدستی، احتیاج، نیازمندی زیاد

indigence (اسم)
فقر، بی چیزی، تنگدستی، لزوم، نداری، نیازمندی، تهی دستی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی تنگ از ریشه ی دو واژه ی تنگ و دست و ی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

تنگدستیتنگدستیتنگدستیتنگدستیتنگدستیتنگدستی
تنگدستی ؛ بی چیزی. تهیدستی :
بگاه تنگدستی خسته و ریش.
سعدی.
فقیر ، بی پولی
افلاس .
ناداشتی. ( حامص مرکب ) پریشانی. افلاس. ( برهان قاطع ) . بی نوائی. ( فرهنگ نظام ) . مفلسی. ( غیاث اللغات ) . فقر. بی چیزی. تنگدستی. تهیدستی. کوتاه دستی. ناتوانی. ناداری. نداشتن :
ز دنیا برم زنگ ناداشتی
...
[مشاهده متن کامل]

دهم باد را با چراغ آشتی.
نظامی.
چون بود آن صلح ز ناداشتی
خشم خدا باد بر آن آشتی.
نظامی.
|| بی شرمی. بی حیائی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
ره ناداشتی را پیشه کردی
گرت نیک آمد آن ناداشتی رو.
سوزنی.
به ناراستی دامن آلوده ای
به ناداشتی دوده اندوده ای.
سعدی ( از نظام و آنندراج ) .
|| بی اعتقادی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . بی اخلاصی. ( غیاث اللغات ) .

( در زبان اردو ) غربت
مضیقه