تنگدست

/tangdast/

    indigent
    insolvent
    necessitous
    needy
    poor

مترادف ها

indigent (صفت)
تهی، خالی، تهی دست، تنگدست

underprivileged (صفت)
در مضیقه، تنگدست، کم امیتاز

پیشنهاد کاربران

تنگدست ؛ کنایه ازمفلس و فقیر و بی چیز :
هم او را در آن بقعه زر بود و مال
دگر تنگدستان برگشته حال.
سعدی.
اگر تنگدستی بزندان در است.
سعدی.
عسیر، درویش، فقیر، مفلس، حقیر، نادار
مستضعف
ضو

بپرس