تنوع

/tanavvo~/

    catholicity
    diversity
    heterogeneity
    variation
    range
    variance
    variety
    relief

فارسی به انگلیسی

تنوع ایجاد کردن
relieve

تنوع بخشیدن به
diversify

مترادف ها

potpourri (اسم)
منتخبات، عطر گل، تنوع، محفظه عطر، مخلوط درهم و برهم

diversity (اسم)
تفاوت، تنوع، گوناگونی

variety (اسم)
نوع، تنوع، گوناگونی، واریته، جورواجور

versatility (اسم)
تردستی، اختلاف، تنوع، روانی، تطبیق پذیری، همه کاره بودن

divertimento (اسم)
تفریح، تنوع

intermezzo (اسم)
تنوع، حادثه عشقی، قطعه موسیقی کوتاه

پیشنهاد کاربران

به گمان من برای تنوع جوردست واژه زیباییه
متنوع = گوناگون / جوراجور
تنوع = جور
نوع = گونه
جنستان جور نیست = جنستان تنوع ندارد
تنوع زیستی = جور زیستی
از هر قلم چند چیز جور بمن بده = از هر قلم چند چیر مختلف ( متنوع ) بمن بده
گوناگونی
برابر پارسی واژه تنوع چندگونگی و گوناگونی هست

بپرس