potpourri (اسم)منتخبات، عطر گل، تنوع، محفظه عطر، مخلوط درهم و برهمdiversity (اسم)تفاوت، تنوع، گوناگونیvariety (اسم)نوع، تنوع، گوناگونی، واریته، جورواجورversatility (اسم)تردستی، اختلاف، تنوع، روانی، تطبیق پذیری، همه کاره بودنdivertimento (اسم)تفریح، تنوعintermezzo (اسم)تنوع، حادثه عشقی، قطعه موسیقی کوتاه
تنوع. [ ت َ ن َوْ وُ ] ( ع مص ) نوع نوع شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . گونه گونه شدن. ( دهار ) . گوناگون شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . قسم قسم شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . گوناگونی و نوع نوع شدگی. ( ناظم الاطباء ) . || جنبیدن شاخ. || پیش شدن در رفتن و جز آن ، یقال : تنوع فی السیر؛ ای تقدم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ... [مشاهده متن کامل] منبع. لغت نامه دهخدا" گونه خواه ":تنوع طلب. هرچند خود تنوع ازمصدر ویا بُندار نوع است که پایهء آن نو لری است که نو نو نو یا نگو نگو نگو که به واژهء نوع گراییده است.واژه تنوعمعادل ابجد 526تعداد حروف 4تلفظ tanavvo'نقش دستوری اسمترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]مختصات ( تَ نَ وُّ ) [ ع . ] ( مص ل . ) آواشناسی tanavvo'الگوی تکیه WWSشمارگان هجا 3 ... [مشاهده متن کامل] منبع لغت نامه دهخدافرهنگ فارسی عمیدفرهنگ فارسی معینفرهنگ واژه های سرهفرهنگ فارسی هوشیارواژگان مترادف و متضادتنوع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:گوناگونی ( دری ) رنگالی rangāli ( کردی )به گمان من برای تنوع جوردست واژه زیباییهمتنوع = گوناگون / جوراجورتنوع = جورنوع = گونهجنستان جور نیست = جنستان تنوع نداردتنوع زیستی = جور زیستیاز هر قلم چند چیز جور بمن بده = از هر قلم چند چیر مختلف ( متنوع ) بمن بدهگوناگونیبرابر پارسی واژه تنوع چندگونگی و گوناگونی هست+ عکس و لینک