تنفر از ازدواجmisogamyتنفر از زنانmisogynyتنفر امیزdisgusting, repugnantتنفر داشتنabhorتنفر داشتن ازto dislike or hateتنفر شدیدloathingتنفر طبیعیantipathy
hate (اسم)تنفر، نفرت، ستیز، دشمنی، غل، اکراهabhorrence (اسم)انزجار، تنفر، بیزاری، وحشتdisgust (اسم)انزجار، تنفر، بیزاری، نفرت، بی میلیhatred (اسم)تنفر، بیزاری، نفرت، ستیز، دشمنی، عداوت، کینه، غل، بغضdistaste (اسم)تنفر، بیزاری، ازردن، بی میلی، بی رغبتیloathing (اسم)تنفر، بیزاری، نفرت، بی میلیrepulsion (اسم)تنفر، دشمنی، عقب زنی، دفعexecration (اسم)تنفر، نفرت، زشتی، نفرین، لعنت، مایهءنفرتdetestation (اسم)تنفر، نفرتdisrelish (اسم)تنفر، بی میلیteen (اسم)تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی
تنفر: ناخوشایندی کم یا زیاد از چیزی یا از چهره، رفتار و یا گفتار کسی با یا بی علت که می تواند همیشگی یا گذرا باشد و رویگردانی از آن چیز یا کس را به دنبال دارد. ( https://www. cnrtl. fr/definition/aversion ) ... [مشاهده متن کامل] ( https://www. cnrtl. fr/definition/repugnance ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:نوریژه nuriže ( سغدی: nureže ) زیشتایو ziŝāyu ( سغدی: ziŝtāyuc )اکراهدوست نداشتن و بد آمدنبیزارکنندهبهرامدل زدگی و نفرتچندشبیزاری بیزار بودن+ عکس و لینک