تنفر

/tanaffor/

    aversion
    dislike
    abhorrence
    allergy
    detestation
    disgust
    hate
    hatred
    nausea
    objection
    odium
    repugnance

فارسی به انگلیسی

تنفر از ازدواج
misogamy

تنفر از زنان
misogyny

تنفر امیز
disgusting, repugnant

تنفر داشتن
abhor

تنفر داشتن از
to dislike or hate

تنفر شدید
loathing

تنفر طبیعی
antipathy

مترادف ها

hate (اسم)
تنفر، نفرت، ستیز، دشمنی، غل، اکراه

abhorrence (اسم)
انزجار، تنفر، بیزاری، وحشت

disgust (اسم)
انزجار، تنفر، بیزاری، نفرت، بی میلی

hatred (اسم)
تنفر، بیزاری، نفرت، ستیز، دشمنی، عداوت، کینه، غل، بغض

distaste (اسم)
تنفر، بیزاری، ازردن، بی میلی، بی رغبتی

loathing (اسم)
تنفر، بیزاری، نفرت، بی میلی

repulsion (اسم)
تنفر، دشمنی، عقب زنی، دفع

execration (اسم)
تنفر، نفرت، زشتی، نفرین، لعنت، مایهءنفرت

detestation (اسم)
تنفر، نفرت

disrelish (اسم)
تنفر، بی میلی

teen (اسم)
تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی

پیشنهاد کاربران

تنفر: ناخوشایندی کم یا زیاد از چیزی یا از چهره، رفتار و یا گفتار کسی با یا بی علت که می تواند همیشگی یا گذرا باشد و رویگردانی از آن چیز یا کس را به دنبال دارد.
( https://www. cnrtl. fr/definition/aversion )
...
[مشاهده متن کامل]

( https://www. cnrtl. fr/definition/repugnance )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
نوریژه nuriže ( سغدی: nureže )
زیشتایو ziŝāyu ( سغدی: ziŝtāyuc )

اکراه
دوست نداشتن و بد آمدن
بیزارکننده
بهرام
دل زدگی و نفرت
چندش
بیزاری بیزار بودن

بپرس