آتش پا. [ ت َ ] ( ص مرکب ) مجازاً تندرو. دوان : باز در بستندش و آن درپرست بر همان امید آتش پا شده ست . مولوی . جنیبت بس که آتش پای گشته هلال نعل پروین سای گشته . امیرخسرو دهلوی .
بادپا، تیزپر، تیزتک، تیزرو، دونده، راهوار، سبک سیر، سریع، سریع السیر، بی باک، بی پروا، افراطی