تند

/tond/

    pungent
    hairpin
    chop-chop
    deep
    abrupt
    steep
    [adj.] quick
    repid
    express
    fast
    rash
    harsh
    hot - tempered
    strong
    bright (as a colour)
    [geom.] acute
    [adv.] fast
    quickly
    rashly
    hastily
    harshly
    acrimonious
    agilely
    apace
    brisk
    fleet
    gingery
    gusty
    presto
    rough
    round
    sharp
    spanking
    loud
    penetrating
    peppery
    posthaste
    presently
    prompt
    racy
    rapid
    rapid-fire
    severe
    shortly
    smart
    speed
    speedy
    spicy
    stepped-up
    swift
    swiftly
    caustic

فارسی به انگلیسی

تند اموز
supple

تند بوی
odoriferous, odorous

تند جنبی
dart

تند جنبیدن
brush

تند حرکت کردن
cut

تند خو ی
bad-tempered

تند خوئی
irascibility

تند خویی
hot temper, fiery temper, heat, inflammability

تند دست
light, agile

تند راه
expressway

تند رفتن
race, run, streak, to go (or walk) fast, to go to great lengths

تند رویی
excessive progressiveness, extravagance

تند زبان
eloquent or fluent, cat

تند مزاج
temperamental, hot - tempered

تند مزه
poignant

تند نویس
stenographer

تند و با انرژی رفتن
boom

تند و بلاانقطاع حرف زدن
chatter

تند و بی وقفه حرف زدن
rattle

تند و پی در پی و اغلب احمقانه سخن گفتن
chatter

مترادف ها

wrench (اسم)
تند، اچار، چرخش، اچار فرانسه، عمل تند و وحشیانه، نقشه فریبنده

crusty (صفت)
تند، سخت، خشن، پوسته مانند

pungent (صفت)
تند، زننده، نوک تیز، تیز، گوشه دار، پر ادویه

hasty (صفت)
تند، عجول، شتاب زده، دست پاچه، زود رس

racy (صفت)
تند، مهیج، با روح، جلف، با نشاط، با مزه، دارای طعم اصلی، دارای صفات اصلی و نژادی

rath (صفت)
تند، چابک، زود رس

rathe (صفت)
تند، چابک، سریع، زود رس، پیش رس

mordacious (صفت)
تند، تیز، گاز انبری، سوز اور، محرق

prestissimo (صفت)
تند

presto (صفت)
تند

snippy (صفت)
پست، تند، تیز، مغرور

temerarious (صفت)
تند، تصادفی، بی پروا، متهور، بی باک

wing-footed (صفت)
تند، سریع، دارای پای پردار

caustic (صفت)
سوزش اور، تند، تیز، نیشدار، هجوامیز

abrupt (صفت)
ناگهانی، تند، غیر منتظره، درشت، پرتگاه دار، بی خبر

sudden (صفت)
ناگهانی، تند، غیر منتظره، بی خبر، سریع، فوری، سرزده، بی مقدمه، ناگه

spicy (صفت)
تند، جالب، زننده، معطر، ادویه دار، ادویه زده

steep (صفت)
تند، سراشیب، گزاف، سرازیر

fast (صفت)
سفت، تند، سریع، سرزنده، سبک، رنگ نرو، سریع السیر، تندرو، با وفا، فوری، جماز، عجول، جلد و چابک

sharp (صفت)
تند، زننده، نوک تیز، نوک دار، حاد، تیز، زیرک، باکله، بران، هشیار

harsh (صفت)
تند، درشت، زننده، لاغر، خشن، ناگوار، عنیف، ناملایم، خشن و ضعیف

sour (صفت)
تند، ترش، مثل غوره

tart (صفت)
تند، ترش، زننده، ترش مزه

acrid (صفت)
تند، گس، دبش، تند خو، سوزاننده، زننده

acrimonious (صفت)
تند، زننده

acute (صفت)
تند، نوک تیز، حاد، بحرانی، تیز، حساس، زیرک، تیزرو، زیر، روشن بین، تیز نظر، شدید، تیز

hot (صفت)
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته

keen (صفت)
تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه

quick (صفت)
تند، چابک، فرز، سریع، زنده، سرزنده، جلد، چست، سبک، سریع السیر، فوری

mercurial (صفت)
تند، چالاک، متغیر، متلون، سیمابی، جیوه دار

brisk (صفت)
تند، تیز، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، با روح، سرزنده، سرزنده و بشاش، چست، رایج، اراسته، پاکیزه، تیز هوش

heady (صفت)
تند، بی پروا، مست کننده، عجول شدید

headlong (صفت)
تند، بی پروا، سراسیمه

inflammable (صفت)
تند، شعله ور، محترق، اتشگیر، التهاب پذیر

rapid (صفت)
تند، چابک، سریع، سریع السیر، تندرو

tempestuous (صفت)
تند، متلاطم، توفانی، طوفانی

snappy (صفت)
تند، فعال، با روح، سرزنده، شیک، گاز گیر، جرقه دار

peppery (صفت)
تند، با روح، تند و تیز، گرم، فلفلی، فلفل دار

arrowy (صفت)
تند، سرتیز، پیکانی، تیر مانند، تیردار، سهمی

rattling (صفت)
تند، بشاش، جانانه، خیلی تند

biting (صفت)
تند، زننده، تیز، گزنده، طعنه امیز

nipping (صفت)
تند، سرد، گزنده

bitter (صفت)
تند، تیز، تلخ، جگرسوز

virulent (صفت)
تند، تلخ، ساری، مسری، بدخیم، کینه جو، زهراگین

rash (صفت)
تند، بی پروا، عجول، بی احتیاط

violent (صفت)
تند، سخت، قوی، شدید، قاهرانه، جابر، قاهر

intensive (صفت)
تند، مشتاقانه، شدید، متمرکز، تشدیدی، پرقوت

discourteous (صفت)
تند، بی ادب، بی نزاکت، بی ادبانه

transient (صفت)
تند، نا پایدار، کوتاه، زود گذر، فانی، گذرا، فراگذر

پیشنهاد کاربران

واژه تند از فارسی میانه ( twnd /⁠tund⁠/، �تند، خشن� ) ، از پروتوایرانی *tund - ( �خشونت آمیز کردن� ) ، از پیش هندوایرانی *tund - ، از Proto - هند و اروپایی *tu - n - d - ، در نهایت از پروتو - هندواروپایی * ( s ) tewd - . ( ص ، ق ) مرادف تیز باشد. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . تیز و برنده. ( ناظم الاطباء ) . بران. مقابل کند:شمشیری تند. تیغی تند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . دکتر معین در حاشیه برهان آرد: اوستا: تونت ، توونت از ریشه تو قیاس شودبه توان ( توانستن ) . هوبشمان رابطه تند را با توان معتقد نیست. اورامانی ، تون . سمنانی ، توند . سنگسری و سرخه ای و لاسگردی ، توند . شهمیرزادی ، دو . گیلکی ، توند . || زود و شتاب. ( ناظم الاطباء ) . سریع، به شتاب. مقابل کند. باعجله. سبک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها . ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
برهان قاطع
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی

شتابان، بد خو، خشن برابر های این واژه هستند.
بدرود! ( ؟؟ )
تند به زبان سنگسری
چِپّری jepery
تند/tond/
مترادف: برق آسا، سریع، شتابان ، باحرارت، داغ، جلد، چابک، چالاک . . .
متضاد: کند، بطی ء، آهسته، آرام، تندخو، خوش خلق، سلیم، کز
تند ( مزه یا بو ) hot
تند ( سرعت ) fast
#تند
از ریشه آریایی و ایران باستان *tud�ti توداتی است.
که در زبان پهلوی به ریخت توند tund و در زمان ساسانیان به ریخت تند tond در آمده است به چم تیز و برنده.
این واژه به زبان لاتین راه یافته و به ریخت *studēō استودو بکار گرفته شده به چم بزور و با تندی
...
[مشاهده متن کامل]

امروز این وازه به ریخت study به چم خواندن در زبان انگلیسی کاربرد دارد.
شاید به این جهت است که خواندن برای بسیاری شادی بخش نیست و با زور و تندی همراه است
@aryairan
ایران سرزمین نیک زادگان

" تند" به معنی زننده ، رکیک و. . . از فعل ترکی " تُغونماق" ( تُخونماق یا شکل دیگر تُخانماق ) به معنی تماس یافتن ، دست زدن ، در اثر چیزی یا حرکتی یا حرفی دچار رنجیده خاطر شدگی یا آزرده خاطر شدگی شدن ، برخوردن و. . . مشتق شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

از این فعل و از ریشه فعلی آن واژه " تُغوند" مشتق می شود که به معنی رنجیده خاطر کننده ، آزرده خاطر کننده ، برخورنده ، زننده ، رکیک و. . . می باشد.
" تُغوند" با کاهش و حذف تلفظ غ به شکل " تُُند " با اُ کشیده در آمده و به شکل " تُند" در آمده است .

" تند " یک واژه ترکی است که از واژه ترکی " تُو" به معنی سرعت یا شتاب گرفته شده است.
از این واژه فعل " تُوونماق" مشتق می شود که به معنی شتاب گرفتن ، سرعت گرفتن می باشد
از این فعل مشتق " تُووند" به دست می آید که به معنی پرشتاب ، سریع می باشد
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه به شکل ساده تر " توند" در آمده و به شکل " تند " وارد فارسی شده است سپس با تعمیم معنا در مورد مزه ، حرکت ، رنگ و. . . . مورد استفاده قرار گرفته است .

یک مزه، مانند مزه فلفل
( مزه های دیگر: شیرین، شور، تلخ، ملس، و غیره )
زود
بَد رَگ
تند ( بو ) = rank
pungent
Acrid
briskly
بچابکی
تند
سریعا
فورا
scathing
تند
کوبنده
خردکننده
چست وچابوک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس