تنبیه

/tanbih/

    punishment
    note m remark
    rousing
    rap
    amercement
    cane
    discipline
    infliction
    penalization
    penalty
    comeuppance
    note

فارسی به انگلیسی

تنبیه الهی
visitation

تنبیه بدنی
corporal punishment

تنبیه پذیر
punishable

تنبیه سخت کردن
flay

تنبیه شدید
wrath

تنبیه شفاهی
talking-to

تنبیه شما را به من بخشید
he spared me your punishment.

تنبیه معین کردن
punish

تنبیه ناپذیری
impunity

تنبیه نشده
unpunished

تنبیه کردن
amerce, baste, chasten, chastise, discipline, doom, punish, to punish, trim

مترادف ها

talking to (اسم)
نصیحت، اخطار، تنبیه، توبیخ، سرزنش رسمی

punishment (اسم)
اجر، تنبیه، تادیب، مجازات، گوشمالی، سزا

grueling (اسم)
تنبیه

chastisement (اسم)
تنبیه

gruelling (اسم)
تنبیه

پیشنهاد کاربران

تنبیه. [ تَم ْ ] ( ع مص ) بیاگاهانیدن و بیدار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) . بیدار گردانیدن و واقف کردن برچیزی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . بیدار نمودن و آگاهانیدن. ( آنندراج ) . آگاه و هوشیار کردن. ( غیاث اللغات ) . بیداری از خواب آگاهی پس از غفلت و آگاه گردانگی. ( ناظم الاطباء ) . || در اصطلاح علم معانی آنچه از مجملی به اندک تأمل فهمیده شود. ( تعریفات ) . و گفته اند تنبیه حکمی است که اثبات آن محتاج بدلیل نباشد بلکه تنها ملاحظه اطراف حکم یا تمثیل مزیل خفا آن را اثبات کند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . رجوع به همین کتاب شود. || دلالت کردن بر چیزی که از آن غافل باشد. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از تعریفات جرجانی ) . پند و نصیحت. ( ناظم الاطباء ) : این دو قصیده با چندین تنبیه و پند نبشته آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 391 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا

" هشدار درش پاکش. "
وازگذارده گواهشها و مانندشهای این خوانِد روشنهای ایرشتی و زویهء ستارشی است زیرا که روشن به خویش، نمای است و دیگر چیزها به روشن و زو بخویش خود روشن است ودیگر چیزها به آن روشنند.
تنبیه: تحمیل محرومیت به صورت قطع پاداش یا کمک یا دادن کار اضافی یا کاستن از امتیاز یا درجه، بازداشت، کسر حقوق و یا گونه های دیگر [فیزیکی و روانی] به دلیل تقصیری که کسی مسئول آن شمرده می شود، با هدف کمک به او در اصلاح روش خود، به امید بهبود رفتار او در آینده. ( https://www. cnrtl. fr/definition/punition )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
تاشان tāŝān ( کردی )
شپید ŝapid ( خراسانی )
گوشمالی، کیفر ( دری )
دنید danid ( سنسکریت: danida )
ساسن sāsan ( سنسکریت: sāsana )

سلیم
تنبیه: واژه ای اربی و برابری اش در فارسی هوشیار کردن کسی از کار زشتش است، هوشیار باش.
آگاهش
واژه تنبیه
معادل ابجد 467
تعداد حروف 5
تلفظ tanbih
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] [مجاز]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی tanbih
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
آگاهی متناسب
در حقیقت به معنی آگاه و هوشیار کردن است
مجازات کار بد
آگاه کردن شخصی بر امری
کتک
مالش
Punishment
بدترین روشی که مخرب ساز روان و عملکرد درونی و برونی افراد است که باعث سرکوب و افسردگی و اختلال شناختی در مغز و در بزرگسالی موجب بیماری های روانی می شود.
تنبیه حال بهم زن است
هوشیار کردن، آگاه ساختن کسی بر کاری
اگاه کردن
( = مجازات ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
تاشان ( کردی )
دَنید ( سنسکریت: دَنیدَ )
ساسَن ( سنسکریت: ساسَنَ )
تنبیه به واتای ( = معنی ) بیدار ـ آگاه کردن در پارسی امروز به کار نمی رود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)