تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه
alternation(اسم)
تناوب، یک درمیانی، نوبت
frequency(اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد
periodicity(اسم)
دوره، تناوب، نوبت، دوری، حالت تناوبی
intermittence(اسم)
تناوب، نوبت، مکی، فاصله
frequence(اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد
frequentation(اسم)
تناوب، تکرار
پیشنهاد کاربران
" گاهی. گَهی. گَهگَهی. گهگه ":تناوب.
تناوب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: داوش dāveŝ: دری داو ( نوبت ) با پسوند مصدر ساز [ش].
بازآیش تناوب همان period است که واژه بازآیش میتواند درخور آن باشد
سلام تناوب در ریاضی یعنی تکرار
دهن دره
به نوبت یا نوبتی نوبتی . [ ن َ / نُو ب َ ] ( ص نسبی ، اِ ) نوبه ای . که به نوبه و تناوب از کسی به دیگری رسد : هین به ملک نوبتی شادی مکن ای تو بسته ی ْ نوبت آزادی مکن دهخدا با سپاس
در پارسی " پستایش " از بن پستاییدن به چم به نوبت انجام دادن ، از نسک " فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.