تناوب

/tanAvob/

    cycle
    alternation
    interchange
    rotation
    intermittence

فارسی به انگلیسی

تناوب یکجور و خسته کننده تن صدا
singsong

تناوب یکجور و خسته کننده نواخت صدا
singsong

مترادف ها

shift (اسم)
تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه

alternation (اسم)
تناوب، یک درمیانی، نوبت

frequency (اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد

periodicity (اسم)
دوره، تناوب، نوبت، دوری، حالت تناوبی

intermittence (اسم)
تناوب، نوبت، مکی، فاصله

frequence (اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد

frequentation (اسم)
تناوب، تکرار

پیشنهاد کاربران

بازآیش
تناوب همان period است که واژه بازآیش میتواند درخور آن باشد
سلام
تناوب در ریاضی یعنی تکرار
دهن دره
به نوبت یا نوبتی
نوبتی . [ ن َ / نُو ب َ ] ( ص نسبی ، اِ ) نوبه ای . که به نوبه و تناوب از کسی به دیگری رسد :
هین به ملک نوبتی شادی مکن
ای تو بسته ی ْ نوبت آزادی مکن
دهخدا
با سپاس
در پارسی " پستایش " از بن پستاییدن به چم به نوبت انجام دادن ، از نسک " فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
نوسان

بپرس